گفت و گو

آرش کیخسروی : هم‌شأنی روسای کانون وکلا با دادستان‌ها برای پیگیری و تذکر رعایت حاکمیت قانون بوده است

نظارت استصوابی مانع بزرگ ورود برخی وکلای موثر و صاحب نظر به هیأت مدیره کانون‌های وکلای دادگستری است

وکلاپرس- وکیل آرش کیخسروی ضمن بررسی عملکرد کانون‌های وکلا در حاکمیت قانون گفت: به نظرم هم‌شأنی روسای کانون وکلا با دادستان‌ها برای پیگیری و تذکر رعایت حاکمیت قانون بوده است.

به گزارش وکلاپرس، وکیل آرش کیخسروی در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار وکلاپرس گفت: استقلال کانون وکلا برای این پیش بینی شده که وکیل مستقل در راه دفاع از حقوق مردم در برابر قدرت نه تنها نگران وضعیت پروانه وکالت خود نباشد، بلکه انتظار حمایت از کانون وکلا را هم بر اساس تجربیات بشری و اسناد بین المللی داشته باشد.

عملکرد کانون‌های وکلا در خصوص حمایت از اعضای خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ این مسئله تحت تاثیر چه عواملی است؟

نخست لازم می دانم توجه مخاطبان عزیز را به این نکته جلب نمایم که کانون های وکلا نمی توانند چشمه شیرین در دریای شور باشند. اگر به همین  نکته سربسته التفات شود، انتظاراتی که از کانون وکلا خواهیم داشت در جایگاه صحیح خودش بررسی می شود و در این وضعیتی که به ناچار در آن هستیم با افزایش آگاهی عمومی شاید به مرور برخی از مسائل نهاد کانون وکلا نیز حل شود.

با این پیش فرض برای اینکه به پرسش شما پاسخ بدهم، باید مشخص کنیم که وکلا می توانند انتظار چه حمایت هایی را از کانون وکلا داشته باشند؛ آگاهی دارید که کانون براساس لایحه قانونی استقلال ۶ وظیفه اساسی برعهده دارد که شامل دادن پروانه به داوطلبان، اداره امور راجع به وکالت، نظارت بر اعمال، رسیدگی به تخلفات، فراهم آوردن وسایل پیشرفت علمی و عملی وکلا و معاضدت قضایی به مردم می شود.

بیشتر بخوانید:

اگر کانون صرفا همین وظایف را تا آنجا که برایش مقدور هست به نحو مطلوب انجام دهد، بزرگ ترین حمایت از اعضا صورت می پذیرد. به طور مثال اگر با متخلفین نهاد وکالت برخورد به موقع و دقیق شود، وجهه وکلا نزد مردم ارتقاء پیدا می کند که همین مسئله به تنهایی حمایت بزرگی  است.

در اداره امور راجع به وکالت طیف وسیعی از کنش ها و واکنش ها از کانون انتظار می رود؛ کانون بنگاه کاریابی نیست ولی این بدین معنا هم نیست که در برابر معیشت وکلا وظیفه ای برعهده نداشته باشد. کانون باید به فکر ایجاد بازارهای کار نوین برای وکلا باشد. آموزش عموم وکلا نیز برنامه ریزی منظمی می خواهد که به نظرم اصلی ترین وظیفه کانون است.

با این توضیحی که دادم عملکرد ادوار هیأت مدیره را در ارتباط با برخی از وظایف اصلی ضعیف ارزیابی می کنم و دخالت هیأت مدیره در مسائلی را که ارتباطی به وظایف کانون پیدا نمی کند مثل راه اندازی اتاق داوری، برگزاری المپیاد ورزشی، صدور بیانیه های بعضا سیاسی و… مضر می دانم. ضمن اینکه متوجه هستم که دخالت های نهادهای حاکمیتی باعث شده هیأت مدیره ها درگیر مسایلی شوند که ایشان را اندرخم یک کوچه نگه داشته و انتظارات اساسی را برآورده نساخته است.

به نظر شما رفتار مطلوب درخصوص عملکرد کانون‌ها در برابر نهادهای بیرونی چطور باید باشد؟

در کشور ما عموما نهادهای مدنی و غیردولتی در برخورد با نهادهای حاکمیتی تجربه اندکی دارند. خصوصا در زمان هایی که فرمانروایان نه تنها درک درستی از نهادهای مدرن که محصول مبارزات مشروطه خواهی ملت ایران است ندارند، بلکه معمولا وجود صدای منتقد یا مخالف را به انحای گوناگون برنمی تابند.

نقش این نهاد ها بعضا اگر به مداحی قدرت تقلیل پیدا نکند عمدتا به تماشاچی فروکاسته می شود؛ چرا که همواره و البته به حق نگران برخورد قدرت با خود هستند. کانون در برابر حاکمیت باید نه اهل تعامل و نه تقابل باشد بلکه صرفا می بایست به حکومت قانون آن هم قانون عادلانه توجه کند و کارویژه اش هم اصولا همین است.

استقلال کانون وکلا برای این پیش بینی شده که وکیل مستقل در راه دفاع از حقوق مردم در برابر قدرت نه تنها نگران وضعیت پروانه وکالت خود نباشد بلکه انتظار حمایت از کانون وکلا را هم بر اساس تجربیات بشری و اسناد بین المللی داشته باشد. کانون باید در همه شرایط اهل مذاکره و گفت گو باشد و چه نهادهای حاکمیتی و چه سایر نهادهای مدنی را به رفتار در چارچوب قانون عادلانه دعوت کند و مدام به نهادهای حاکمیتی، رفتار در چارچوب قانون را گوشزد نماید.

بیشتر بخوانید:

اصلا به نظرم به همین خاطر بود که روسای کانون ها را در جایگاه تشریفاتی دادستان کل کشور و دادستان های استانی قرار داده بودند که البته این عزیزان هیچ گاه خودشان را در این موقعیت ممتاز باور نکردند و سراغ نداریم که حتی یکبار علیه مقامات ناقض قانون اعلام جرم کرده باشند.

با یادآوری این موضوع که کانون باید حامی وکلا در برابر قدرت و حامی مردم در برابر وکلایی باشد که برخلاف کدهای اخلاقی وکالت عمل می نمایند، به نظرم رفتار مطلوب این است که در اجرای قانون کوچک ترین مماشاتی به عمل نیاید و با تبعیت از ارزش های هدایت کننده کانون وکلا، حس خدمت، مشارکت و توفیق طلبی در میان همکاران ایجاد و تقویت شود.

از نظر شما مسئولیت اجتماعی وکلا به عنوان افرادی که وظیفه دفاع از حقوق شهروندان را برعهده دارند، چیست؟

براساس اصول اساسی در نقش وکلا مصوب هشتمین کنگره سازمان ملل که بیش از دو دهه از تصویب آن می گذرد، «وکلا مانند سایر شهروندان حق آزادی بیان، عقیده، تشکل و اجتماعات را دارند. به ویژه آنها حق مشارکت در بحث عمومی درمورد موضوعات مربوط به قانون، اجرای عدالت، ترویج و حمایت از حقوق بشر، عضویت یا تشکیل سازمان های محلی، ملی یا بین المللی و شرکت در جلسات آنها را بدون درد و رنج خواهند داشت. در استفاده از این حقوق، وکلا همیشه باید مطابق قانون و استانداردهای شناخته شده و اخلاق حرفه وکالت رفتار کنند.»

بدیهی است که وکلا هم در کنار مسئولیت حرفه ای خود، در قبال مسائل کلان کشور نیز مسئولیت هایی برعهده دارند که باید به ایفای آن بپردازند. تصریح کنم که کانون وکلا حق اظهار نظر سیاسی ندارد و نباید در جایگاه یک حزب ورود پیدا کند که البته این امر مانع از اظهارنظر حقوقی نمی شود. ولی هیچ مانعی سر راه وکیل به عنوان کسی که به حقوق شهروندی اشراف دارد و قانون و اصول حقوقی را می داند، نیست و باید در اداره امور جامعه مشارکت کند.

بیشتر بخوانید:

وکلا توجه دارند که وکالت صرفا کسب و کار نیست و وکیل وظیفه اخلاقی دارد که دغدغه عدالت و حقیقت داشته باشد و با فساد در هر شکلی که باشد مبارزه کند و با استفاده از حق دادخواهی از سوءاستفاده از قدرت جلوگیری کند. البته که در جوامعی با فرهنگ سیاسی شبیه به ایران، این رویکرد تبعات سنگینی هم دارد که به همین خاطر جمع کثیری از همکاران تمایلی به ایفای مسوولیت اجتماعی از خود نشان نمی دهند که نتیجه اش می شود همین وضعیتی که در آن هستیم و به قول معروف آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است!

چه راهکارهایی برای افزایش اقتدار کانون‌ها دارید؟

به نظرم استفاده از خرد جمعی وکلا و صاحب نظران بهترین راهکار است. یک اقدام مفیدی توسط کانون وکلای دادگستری کردستان به طور مقطعی انجام شد که می توانست راهگشا باشد؛ این کانون در شهرهای مختلف استان جلساتی تشکیل داد تا وکلا نظرات خودشان را به هیأت مدیره اعلام کنند. اگر ما این اقدام را در کانون مرکز انجام دهیم و در نقاط مختلف شهر تهران انجمن های محلی از وکلا زیر نظر کانون تشکیل شود و این شیوه سنتی برگزاری هیأت عمومی را -که پاسخگو هم نیست- کنار بگذاریم با وجود وکلای خوشفکری که داریم موفقیت های خوبی کسب خواهیم کرد.

راهکار دیگر استفاده از تجربه های موفق کانون های وکلای کشورهای پیشرفته است که تاکنون در این خصوص چند بار تصمیم گرفته شده  ولی کار را به نتیجه نرسانده اند. با طرح یک مثال به موضوع می پردازم تا افق دیدمان وسیع تر شود؛ در کانون وکلای پاریس دفتری تحت عنوان “دفتر پیگیری مسائل اقتصادی و مالی” دارند  که وظیفه اش این است که هرچیزی را که مربوط به مسائل مالی وکلا باشد پیگیری کند، منتهی کمک مالی انجام نمی گیرد و صرفا مشاوره می دهند و راهکارها را بررسی می کنند که کمک بزرگی به وکلا خصوصا وکلای تازه کار هست و ما می توانیم از آن الگوبرداری کنیم.

توجه داشته باشیم بسیاری از اصلاحات نیازی به قانون ندارد و کانون این امکان را دارد تا در چارچوب آیین نامه های داخلی، خودش را با پیشرفت های روز دنیا منطبق کند.

افرادی که در جایگاه مدیران کانون قرار می‌گیرند بایستی چه خصوصیاتی داشته باشند؟

مدیر باید شناخت کامل و همه‌جانبه ای از ‌ حرفه وکالت، جایگاه کانون وکلا و مطالبات واقعی جامعه وکالت داشته باشد، لازم است با تاریخچه کانون و تحولات آن و قوانین و مقررات مربوطه به اندازه کافی آشنا باشد، از حقایق داخلی کانون مطلع بوده و بداند که در قسمت های مختلف کانون، صندوق حمایت و اتحادیه کانون های وکلا چه می گذرد.

علاوه بر این ها درک جامعی از اهداف نهاد وکالت داشته و به ارزش‌های فعالیت‌های جمعی و‌ مدنی شامل شفافیت، پاسخگویی، مشارکت‌پذیری، مدارا، نقدپذیری، توسعه و حقوق بشر پایبند بوده از تحمیل سلایق و دیدگاه های شخصی خودداری کند و در کنار همه این ها، شجاع باشد، روحیه داشته باشد و این موارد را نه در یک هفته مانده به انتخابات بلکه به مرور به اثبات رسانده و برای مدت دو سال، بی منت، تقریبا تمام وقت خود را برای ارتقای جامعه وکالت اختصاص دهد و منافع شخصی خود را به منافع جمعی وکلا ترجیح ندهد.

بیشتر بخوانید:

البته نظارت استصوابی تاکنون مانع بزرگی بر سر راه ورود این گروه از وکلا به هیات مدیره بوده که بحث دیگریست ولی در یک جمله می توانم بگویم که این مدل نظارت، ما را کوچک کرده و به جان هم انداخته است.

نگاه شما به تشکل گرایی در کانون وکلا چیست؟

به عنوان کسی که بیش از یک دهه درگیر فعالیت تشکلی در کانون بوده ام، تشکل گرایی را در نهادهایی همچون کانون وکلا به مثابه سمی برای اتحاد درونی می دانم که موجب عمیق تر شدن فاصله ها، ورود آسیب های جدی به نهاد کانون شده و کدورت، نفرت و تبعیض ایجاد کرده است که همگان باید برای برون رفت از این وضعیت چاره اندیشی کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا