برای نجات جان احمدها و تشفی خاطر خانواده امیر محمد خالقی
انتقاد یک وکیل دادگستری از صدور حکم قصاص نفس برای قاتل امیر محمد خالقی

وکلاپرس– سیدمهدی رضوی فرد وکیل دادگستری و حقوقدان، در یادداشتی موضوع اجرای حکم قصاص نفس برای قاتل امیر محمد خالقی را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
به گزارش وکلاپرس، امیر محمد خالقی درمیان، دانشجوی دوره کارشناسی رشته مدیریت کسب و کار دانشگاه تهران ۲۴ بهمنماه ۱۴۰۳ هنگام مراجعه به خوابگاه کوی دانشگاه در محدوده پل گیشا توسط دو سارق موتورسیکلتسوار با سلاح سرد مورد ضرب و جرح قرار گرفتهو پس از انتقال به بیمارستان، به دلیل شدت جراحات درگذشت.
در نهایت در اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، وکیل اولیای دم امیرمحمد خالقی در بیان خبر تایید حکم قصاص نفس قاتل دانشجوی دانشگاه تهران گفت: قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران پس از رسیدگی به پرونده قاتلان امیر محمد خالقی، متهم ردیف اول را به مجازات اعدام و متهم ردیف دوم را به ۲۵ سال حبس محکوم کردهاند و پس از اعتراض متهمان و وکلایشان، پرونده جهت رسیدگی مجدد به دیوان عالی کشور ارسال شد. با این حال، قضات شعبه هفدهم دیوان عالی کشور پس از بررسی، رأی صادره از سوی دادگاه کیفری یک را تأیید کردند.
در همین راستا، سیدمهدی رضوی فرد عضو کانون وکلای دادگستری قم در یک رشته توئیت، قتل و فقر را از منظر جامعه شناسی مورد بررسی قرار داده و معتقد است: با اعدام «احمدها» اتفاق خاصی نمیافتد و ضعف قوانین و فقدان درجهبندی قتل، سبب شده که همه موارد به مجازات مرگ منجر شود.
بیشتر بخوانید:
سیدمهدی رضوی نوشت:
حس میکنم باید از پرونده امیرمحمد خالقی، دانشجوی مقتول دانشگاه تهران، بنویسم احتمالا این نوشتار کوتاه سبب شود برخی تندی کنند و ناسزا بگویند؛ البته برای خودم هم که فرزند دانشگاه تهرانم و به این دانشگاه تعصب دارم سخت است، اما مینویسم چون باور دارم باید برای کاهش مجازات مرگ تلاش کنیم متهمین این پرونده دو نفر بودند که یکیشان به زندان بلندمدت محکوم شده و به شدت در وقوع این فاجعه نقش داشته.
سخنم اما بیشتر پیرامون «احمد» است که قاتل شناخته شده و حکم قصاصش تایید شده است.
جوانی که هنوز ۱۸سال ندارد و از سرِ نداری، به دام سرقت افتاده بوده، چند روز پیش بخشی از تحقیقی را همرسانی کردم که رابطه میان فقر، بیکاری و قتل را نشان میداد.
توجه کنید! نمیگویم فقر و جرم؛ بلکه سخن از «فقر و قتل» است. ظاهرا آدمی با نداری دیوانه میشود و…
امیر محمد مظلومانه کشته شد و این داغ برای من تصور ناکردنی است. نمیخواهم به جزییات پرونده و دفاعیات وکلای محترم ورود کنم، یقینا هم کسی در مقام توجیه رفتارهای مجرمانه این افراد نیست. اما تقریبا همه میدانیم با اعدام «احمدها» اتفاق خاصی نمیافتد.
بسیار نوشتهاند و این قلم نیز بارها نوشته در قتل ناشی از دعوا و خشم ناگهانی (قتل ارتجالی در برابر قتل با برنامهریزی) با قصاص مخالفم.
احمد کم خطایی نکرده و باید مجازات شود اما نه به مرگ.
پرونده را از نظر حقوقی که بخوانید به این نتیجه میرسید او قصد قتل نداشته. درگیری پیش آمده و مانند بسیاری قتلهای مشابه، در پی پرتاب بیهدف و شلخته چاقو، جسم برنده به نقطه حساس خورده و فاجعه رخ داده است.
این دلسوزی برای مجرم نیست، بلکه سخن بر سر حیات است.
ضعف قوانین ما و فقدان درجهبندی قتل، سبب شده که همه این موارد به مجازات مرگ منجر شود. حال آنکه منطقی و عادلانه به نظر نمیرسد.
احمد جایی در اظهاراتش میگوید: «مرحوم گفت لپتاپم را بده و گوشی را ببر. خواستم لپتاپ را بدهم که مرا و امیر(دیگر متهم)را زد. بعد که فرار کردیم به امیر گفتم: من کارم لپتاپ نیست و او هر دو را برد.»
اگر امیرمحمد زنده بود این شجاعتش چقدر شیرین بود؛ اما صدحیف که فقر و جهالت او را از ما گرفت.
باری، با او درگیر میشوند و احمد دو بار چاقو را پرتاب میکند و از قضا به سینه او میخورد.
اینکه امیر در این میان چه نقشی داشته، الان دغدغهام نیست. فقط بدانید نقشش کم نیست. حسب اطلاعات موجود در پرونده، این امیر است که به احمد پیشنهاد سرقت میدهد. به دنبال او میرود. سوژه را در آن کوچه خلوت و تاریک شناسایی میکند و حتی در برابر انکار احمد، اصرار میکند که دانشجو است و لپتاپ دارد. ظاهرا آلت قتاله را هم امیر تهیه کرده بوده و او به احمد میگوید:«بزن»
اما بگذریم. باید بیشتر بر احمد متمرکز باشیم.
احمد و امیر کاری غیرانسانی انجام دادهاند. در این حرفی نیست. اما میشود یقین کرد که احمد قصد کشتن نداشته. عمل او بسیار غیرانسانی بوده. اینکه از کسی زورگیری کنی و وقتی از خودش دفاع میکند با سلاح به او حملهور شوی کار پلشتی است. این را میگویم که کسی گمان نبرد در مقام توجیه این رفتار مجرمانهام. اما گمان میکنم همه ما با این وضع اقتصادی، در این فجایع سهمی داریم، خصوصا سیاستمدارانمان.
به همین خاطر باید احمدها را مجازات کنیم؛ مجازاتی سنگین، اما نه با مرگ. باید به او فرصت زیستن دوباره بدهیم. گمان میکنم با اعدام او کام خیلیهامان تلختر میشود، حتی دانشجویان و همکلاسیهای امیرمحمد.
فقط یک سخن از احمد را روایت میکنم. او جایی اظهار میکند: «در جریان کاری مجبور شدم، رشوه بدهم تا گرفتار نشوم. توان پرداخت رشوه را هم نداشتم و ناگزیر شدم نزول کنم. در نتیجه هر روز در یک صافکاری کار میکردم و تمام حقوق ماهم را که نهایتا ۸ میلیون میشد، بابت نزول میپرداختم».
تاکید میکنم در پی توجیه رفتار احمد نیستم؛ اما باید عمیقتر به این فاجعه انسانی بنگریم. فجایعی که دومینووار بنیادهای اخلاقی جامعه را ویران کرده و امیرمحمدها را از ما میگیرد.
امیرمحمد عزیزمان، این جوان شجاع و شیردل بیرجندی کاش بود تا شجاعتش را جشن میگرفتیم. اما دریغ…
پدر و مادر بزرگوار و داغدار امیرمحمد، اهل سنتاند و میدانم بسیار اهل قرآناند. در قرآن بر صفح و در قتل بر عفو تاکید بسیار شده.
این را نوشتم تا از خبرنگاران، بازیگران، هرکس که صدایی دارد، و حتی از همکلاسیهای امیرمحمد، این نخبگان ایران، بخواهم دستدردست هم برای تشفی خاطر خانواده امیر محمد و نجات جان احمد بکوشیم.
چه بسا بخشش احمد، این جوان که حتی ۱۸سالگی را نزیسته، آرامش بیشتری برای روح امیرمحمد و خانوادهاش به همراه داشته باشد و چه بسا قدمی در راستای پیشرفت قوانینمان برداشته شود.
اگر با سخنم موافقید یا دستکم با این نوشتار تردیدی در اعدام این جوان برایتان ایجاد شده، این نوشتار را بازنشر کنید. من مهم نیستم. اصلا اسمم را بپوشانید. مهم هدفمان است.
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان، باشد کز آن میانه یکی کارگر شود…