تاریخچه

محسن صدرالاشراف؛ قاضی که برای چند ماه نخست وزیر شد

وکلاپرس ـ سید محسن صدر یا صدر الاشراف قاضی دادگستری بود که از او به عنوان سیاستمدار، رئیس مجلس سنا و نخست‌وزیر ایران یاد می شود که قانون وکالت نیز در زمان وزارت عدلیه وی تصویب شد.

سید محسن صدرالاشراف در سال ۱۲۵۰ متولد شد. در مدرسه حاج ابوالفضل معمار اصفهان (صنیع الملک) تحصیل کرد و برای ادامه تحصیلات دینی به تهران رفت. وی توانست از طریق عمویش به دربار قاجار وارد و معلم یکی از پسران ناصرالدین ‌شاه شود و هنگامی که این پسر حاکم همدان شد، او را نیز به ‌عنوان دستیار با خود برد.

بیشتر بخوانید: از مجمع وکلای رسمی تا کانون وکلای دادگستری

صدرالاشراف در سال ۱۲۸۶ و در آغاز مشروطیت در نخست ­وزیری ناصرالملک همدانی وارد عدلیه شد و به قضاوت پرداخت.

بازپرس مشروطه ­خواهان زندانی پس از به توپ بستن مجلس

وی پس از به توپ بستن مجلس، بازپرس مشروطه ­خواهان زندانی در باغشاه بود. زمانی که شاه یک مجلس تحقیق، برای رسیدگی به اتهام زندانیان باغشاه در همانجا تشکیل داد، صدرالاشراف در مقام یک قاضی برای شرکت در این مجلس دعوت شد. اگرچه خود مدعی بود که برای آزادی متهمان تلاش کرد ولی روزنامه ­های وابسته به حزب توده، به مناسبت شرکت در دادگاه تحقیق باغشاه، او را «قصاب»، «دژخیم» و «مستنطق باغشاه» خطاب کردند.

حضور در نگارش قانون مدنی ایران

صدرالاشراف در کنار بزرگانی چون سید نصرالله اخوی، سید محمد کاظم عصار و میرزا رضا ایروانی به نگارش قانون مدنی ایران پرداخت. تدوین قانون مدنی توسط مجلس شورای ملی در دو مرحله، یکی در زمان وزارت عدلیه علی اکبر داور و دیگری در زمان وزارت عدلیه سید محسن صدر به تصویب رسید.

نظام مند کردن کسب پروانه وکالت

محسن صدرالاشراف در سال ۱۳۱۰ مدعی‌العموم کل دیوان عالی تمیز (دادستان کل کشور) شد. محمدعلی فروغی در شهریور ۱۳۱۲ او را به عنوان وزیر عدلیه کابینه خود به مجلس شورای ملی معرفی کرد و تا سال ۱۳۱۵ در این سمت باقی ماند. از مهم ترین اقدامات او در دوران وزارت، به تصویب رساندن قانون وکالت بود که سبب نظام مند شدن کسب پروانه وکالت شد.

ناگزیر از استعفا

در سال ۱۳۱۵ پس از آن‌که هیأت عمومی دیوان تمییز، علی منصور (وزیر پیشین راه) را از اتهام فساد مالی تبرئه کرد، رضا شاه از این حکم خشمگین و ناراضی شد و صدر نیز ناچار به استعفا شد.

حضور در مجلس شورای ملی

صدرالاشراف سال بعد به نمایندگی از کمره، خمین و محلات به مجلس شورای ملی رفت و سه دوره (دوره‌ های یازدهم، دوازدهم و سیزدهم) نماینده بود.

پیش از به پایان رسیدن دوره سیزدهم، علی سهیلی (نخست‌وزیر) نیاز داشت که تصدی دادگستری را به فردی قاطع بسپارد. به همین دلیل وی در مرداد ۱۳۲۲ صدرالاشراف را به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی کرد.

دوران نخست وزیری

در سال ۱۳۲۴، ۶۸ نفر از نمایندگان مجلس به صدرالاشراف رأی دادند و او مأمور تشکیل دولت شد و هیأت وزیران خود را در به شاه معرفی و کار دولت خود را آغاز کرد. در همین دوره بلافاصله به عزل و نصب ‌هایی در وزارت‌ خانه ‌ها و توقیف برخی مطبوعات پرداخت.

یکی از دلایل مخالف محمد مصدق با نخست‌ وزیری صدرالاشراف سالخوردگی او بود. دلیل دیگر مخالفت او با صدر، سوابق صدر در استبداد صغیر و اطاعت کورکورانه وی از احکام دیکتاتوری دوران رضا شاه بود.

صدرالاشراف در تطبیق خود با فضا و آداب و رسوم تجددخواهانه دوران رضاشاه تعلل نمی­ کرد. مصدق عدم مقاومت او را در برابر کشف حجاب و به سرگذاشتن کلاه پهلوی و کراوات نشانه ­ای از عدم پایبندی وی به اصول حکومت وقت قلمداد کرد اما صدر در دفاع از خویش مدعی شد که هنگامی به سرگذاشتن کلاه پهلوی و پوشیدن کت و شلوار تن در داد که پوشیدن آن با تصویب مجلس به صورت قانون به اجرا گذاشته شد.

محسن صدر در دولت چند ماهه خود مورد مخالفت شدید توده ‌ای ‌ها و اقلیت مجلس به رهبری مصدق بود. در دوره نخست ‌وزیری صدر، نیروهای بریتانیا و آمریکا ایران را ترک کردند. ایران با امضای منشور ملل متحد، از پایه‌گذاران سازمان ملل شد. خودداری شوروی از تخلیه ایران در زمان نخست ‌وزیری وی منجر به غائله آذربایجان شد.

بیشتر بخوانید:

فعالیت صدرالاشراف پس از بازگشت به ایران

محسن صدرالاشراف در آبان سال ۱۳۲۴ از نخست‌ وزیری استعفا داد و به خارج از ایران رفت و پس از مدتی به ایران بازگشت. وی پس از بازگشت به ایران و در پی از سرگیری رابطه ایران و عربستان سعودی در سال ۱۳۲۷، به عنوان امیرالحاج تعیین و سرپرست حجاج ایرانی شد. او نخستین کسی است که در دوره پهلوی به این سمت رسید.

صدرالاشراف در هفتم بهمن همان سال نیز به استانداری خراسان منصوب شد و در سال ۱۳۳۲ نیز در دوره دوم و سوم مجلس سنای ایران، سناتور انتصابی مشهد و رئیس مجلس سنا شد.

وی در ۲۷ مهر ۱۳۴۱ به علت سرطان در سن ۹۱ سالگی در تهران درگذشت.

دق کردن همسر صدرالاشراف در اثر کشف حجاب

در کتاب خاطرات محسن صدرالاشراف آمده است: «شاه برای این که مردم عادت کنند امر کرد وزرا هر کدام در وزارتخانه خود یا در کلوب ایران جشن بگیرند و از افراد آن وزارتخانه و رجال دعوت کنند که با خانم‌ های خود در آن جشن حاضر شوند. ابتدا در وزارت جنگ این امر اجرا شد و خود شاه هم در آن جشن حاضر شد. زن‌ های افسران طوعاً و کرهاً حاضر شدند و سایر وزرا هم شروع کردند. همین که یکی دو وزارتخانه جشن گرفت روزی شاه در هیأت دولت گفت وسیله ‌ای فراهم بیاورید که من خودم هم با دخترهای خود بدون حجاب حاضر شوم.

حکمت وزیر فرهنگ گفت: برای جشن توزیع دیپلم در مدارس دخترانه مناسب است شاه تشریف ‌فرما شوند. شاه پسندید و قرار شد در آن جشن حاضر شود و گفت وزرا و معاونین و مدیرکل‌ ها باید با خانم‌ های خود حاضر شوند. این امر برای من اشکال زیاد داشت زیرا خانم من به هیچ ‌وجه حاضر نبود. حتی به من گفت مرا طلاق بده و از این امر معاف بدار.

من به توسط شکوه ‌الملک رئیس دفتر مخصوص به شاه پیغام دادم که خانم من مریضه است و نمی ‌تواند حرکت کند جواب داد که خود شما حاضر شوید، ولی این عذر را به سایر وزرا بگویید.

این مرحله هم گذشت چند روز بعد شاه به من گفت: نوبت جشن در وزارت عدلیه چه وقت خواهد بود؟ من گفتم جمعیت اعضاء عدلیه زیاد و ۲ قسم هستند: قسمتی اعضاء اداری و جمعی قضات هستند که در بین آنها اشخاص عالم و پیرمرد است. مناسب می ‌دانم که مجلسی فراهم کنم که اول اعضاء اداری و بعد نوبت دوم قضات. شاه گفت مناسب نیست و کار را باید از نقطه مشکل شروع کرد تا دیگران حساب کار خود را بکنند.

من ناچار شدم و مجلسی در کلوب ایران که وسعت زیاد داشت، فراهم کرده و دعوت کردم، ولی در خانه من حالت عزا بود. ناچار شب وقتی عده زیاد از اعضاء و سایرین آمده بودند، خانم من با کراهت با دخترهایم حاضر شدند و از مدعوین پذیرایی شد. اما بعد از مراجعت از آنجا خانم من مریض شد و دیگر از آن خانه بیرون نیامد تا در مدت یک سال بعد فوت شد و جنازه او بیرون رفت…

منابع: ویکی پدیا، جهان نیوز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا