یادنامه

نگاهی به زندگی مرحوم وکیل حمید بهرامی احمدی

وکلاپرس- وکیل حمید بهرامی احمدی ، نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و مولف برخی کتب حقوقی، ۳۰ مهرماه بر اثر بیماری درگذشت.

مرحوم دکتر حمید بهرامی احمدی که استاد بازنشسته گروه حقوق دانشگاه شهید باهنر کرمان بود، به زبان های عربی، فرانسه و انگلیسی تسلط داشت.

این وکیل دادگستری صاحب تالیفاتی در حوزه حقوق خصوصی بود و سابقه نمایندگی مجلس و استانداری استان کرمان را نیز در کارنامه خود داشت.

وی در اواخر عمر در دانشگاه ولیعصر رفسنجان با تأسیس کتابخانه ای در دانشکده ادبیات به تحقیق و تفحص مشغول بود.

بیشتر بخوانید

به گزارش وکلاپرس به نقل از روزنامه همشهری، مرحوم بهرامی در گفت و گویی که سال ۱۳۸۳ داشت از میان برخی نسبت ها ازجمله عضویت در سازمان مجاهدین خلق، زمینه سازی برای کودتای نوژه و نمایندگی ایران در دادگاه لاهه که به وی داده شده است، تنها عضویت در سازمان مجاهدین خلق در دوران جوانی را صحیح دانسته بود.

او درخصوص جزییات این موضوع اظهار کرده بود:

بعد از دبیرستان که به تهران آمدم همان گرایش های مذهبی سیاسی شدید در من باقی بود و فعالیت های سیاسی ام در دانشگاه و خارج از دانشگاه ادامه داشت.

در عین حال که با فعالیت های دانشجویی در دانشگاه همراه بودم به فعالیت های زیرزمینی خارج از دانشگاه در تشکیل گروه های سیاسی با جدیت می پرداختم. چندین گروه در چندین مرحله برای فعالیت های سیاسی راه انداختیم و در نهایت هم آخرین گروه ما به سازمان مجاهدین خلق پیوست.

البته آن زمان تحت عنوان سازمان مجاهدین خلق نبود بلکه اصلاً اسم نداشت. اسم سازمان مجاهدین خلق در زندان قزل قلعه انتخاب شد که من هم آن جا بودم.

در سال های ۴۶ـ ۴۵ سرباز بودم و در خدمت سربازی هم فعالیت های سیاسی را ادامه دادم. در آن جا یک گروه جدیدی از بچه های دوران سربازی تشکیل دادم.

آن گروه مدت طولانی ادامه پیدا کرد که فعالیت های سیاسی زیرزمینی علیه حکومت شاه داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که بایستی یک گروه با زیربنای فکری منسجم تشکیل بدهیم نه برمبنای احساسات.

تعدادی از فارغ  التحصیلان دانشگاه ها هم در گروه ما بودند مدتی فعالیت داشتیم و شروع به عضوگیری کرده بودیم. در جریان عضوگیری به افرادی از یک گروه دیگری برخوردیم که روی ما کار می کردند تا از ما به طور فردی عضوگیری کنند و ما هم روی افراد آنها کار می کردیم در حالی که هم ما عضو گروه بودیم و هم آنها، ولی خودمان نمی دانستیم بعد از مدتی که مشخص شد ما عضو گروه دیگری هستیم و آنها هم عضو گروهی دیگر، فهمیدیم که آنها از ما پیشرفته ترند.

این مطلب را در جلسه گروه خودمان مطرح کردیم و تعداد زیادی از افراد گروه ما تصمیم گرفتند که به آن گروه بپیوندند و آنها هم پذیرفتند. این تشکیلات همان تشکیلاتی بود که بعداً به عنوان سازمان مجاهدین خلق معروف شد.

ما در سال ۴۷ به آنها پیوستیم تا سال ۵۰. در روز اول شهریور ۵۰ تشکیلات سازمان مجاهدین لو رفت و عده زیادی از اعضای آن دستگیر شدند. روز ۱۴ شهریور من دستگیر شدم.

اولین زندانی هم که من رفتم قزل قلعه بود. بعد زندان اوین و بعد دوباره قزل قلعه و زندان موقت شهربانی و از آن جا زندان قصر و آخرین زندان هم قزل حصار بود که بعد از آن آزاد شدم.

همین مسایل سبب شد مرحوم در مقدمه کتاب «کلیات عقود و قراردادها» شعری بسراید که به این موضوع اشاره دارد:

چندی به پایمردی آزادگی مرا

از «محبسی» به «محبس» دیگر «احاله»بود

محبس های متعدد که در شعر  آمده منظور همان زندان های مختلف است.

به هرحال، در زندان قلعه این تشکیلاتی که تا مراحلی جلو رفته و پیشرفت کرده بود تصمیم گرفت برای خودش اسمی انتخاب کند و در آن جا «سازمان مجاهدین خلق» نام این تشکیلات شد.

شعر «میراث عمر» از حمید بهرامی

روزی که زندگانی ما بیست ساله بود                   موضوع درس بر سر حجب و «کلاله» بود
لختی «لزوم شرط» و درنگی «وفای عهد»            گاهی حدیث «فسخ» و زمانی «اقاله» بود
سالی گذشت در ره «تحقیق» حال خویش           شرح و بیان «واقعه» چندین «مقاله» بود
در «حق» و «حکم» و در پی مفهوم «لاضرر»         تفصیل فاضلانه به حد «اطاله» بود
با «داوران» منتخب از «اهل حل و عقد»               روزی «دفاع» «مدعی» از یک «رساله» بود
با همرهان سست عناصر مرا گذشت                  «عهدی» که نانوشته به رسم «قباله» بود
چندی به پایمردی آزادگی مرا                             از «محبسی» به «محبس» دیگر احاله بود
«پیمان» ما صداقت و در عرف همرهان                 «پیمان» «جنگ قدرت» و برگ و نواله بود
میعاد «وعده» ها به مرور زمان گذشت                 چیزی که ماند «دعوی» پنجاه ساله بود
عشق و امید و قصه حرمان و آرزو                        «میراث» عمر رفته ها لامحاله بود
پایان آنچه در دل ما ناروا نشست                        در شوره زار حادثه ها «استحاله» بود
جز بذر مهر دوست نرویید و برندارد                      گویا «موات» سینه ما «بالاصاله» بود

شعری از مرحوم دکتر حمید بهرامی
شعری از مرحوم دکتر حمید بهرامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا