چند نکته در باب نگارش آرای قضایی
فهرست
وکلاپرس- دکتر عبدالله خدابخشی در یادداشتی به استفاده از کلمات ثقیل، تفصیل و تفسیر خارج از حوصله در آرای قضایی پرداخته و ضمن بیان حسن یا قبح این نحوه تنظیم رأی، نکاتی درباره نگارش آرای قضایی متذکر شده است.
بیشتر بخوانید:
- ۱۵ نکته درباره قانون نویسی علمی در بیان دکتر علی آزمایش
- گرایش قانون نویسی؛ نیاز روز دانشکدههای حقوق کشور
نگارش انگیزه بخش
یکی از قاضیان جوان و باانگیزه، تصویر دو رای از دادگاه تجدیدنظر استانی را ارسال کردند که به نظرم رسید قابل انتقاد است.
آرای نخستین و تجدیدنظر را دیدم. صرفنظر از ماهیت آن، نقد حاضر متوجه ادبیات به کار رفته است. از این رو، به قاضیان صادرکننده یا شعبه دادگاه، اشاره نمی شود.
تفاوت نسل قضات و مصائب آن
می توان گفت که یک فاصله قابل توجهی بین قاضیان جوان و پیشینیان، احساس می شود که از زاویه ای، عیب یا حسن است. پیشینیان که نوعاً در دادگاه تجدیدنظر یا دیوان کشوراند، از تجربه ای مملو از هزاران پرونده و دعوا برخورداند که جوانان، آن اندازه در کار خویش ندارند. همچنین و همانطور که ارسطو در کتاب سیاست می گوید، اخلاق و حقوق، مانند ریاضی نیست که ذهن جوان تر برای آن مفیدتر باشد بلکه به تجربه و درایت و حلم نیازمند است و باز این را نوعاً در پیشینیان باید جست.
با این حال، جوانان از سرچشمه هایی سیراب می شوند که پیشینیان از آن محروم اند یا دسترسی یا امکان و حوصله کمتری دارند. یادم هست در یکی از جلسات قضایی، بحثی در باب کلاهبرداری بود و یکی از پیشینیان، کتاب آقای دکتر میرمحمدصادقی استاد فاضل حقوق جزا را همراه داشت که مربوط به سالها پیش بود و تغییر مقررات مختلف، در آن، دیده نمی شد!
اندک درنگی کردم و به جلد و چاپ کتاب مینگریستم که این دوست ما، کتاب را ۱۵ سال یا بیشتر تهیه کرده و در جریان تغییرات نیست. چطور بحث کنیم و چه بگوییم و چگونه شروع کنیم! بماند.
غرض این بود که جوانان با مفاهیم تازه ای از حقوق آشنایند که مراکز علمی، کتب، مقالات و… آن را تامین می کنند و این منابع برای پیشینیان، به دلایل مختلف، آشنا نیست یا همه، آن حوصله را ندارند. در این تفاوت اندیشه و نگرش، پیشینی به دنبال حفظ وضع موجود است و از تحول، دوری می گزیند و جوان، جویای تغییر و انعکاس نظرات تازه در آرا است و بازخورد این دوگانگی، گاه قلم تیز و نکوهش آوری است که زیبنده نیست و انگیزه قاضی جوان را کاهش می دهد.
توضیحی در باب فلسفه تفصیل آرای قضایی و لزون آن
اینکه از میان ایرادات شکلی و ماهوی، به تعداد اغلاط تایپی در دادنامه اشاره و در رای که دست به دست میچرخد، منعکس شود؛ و حال آنکه می بایست در برگ جدا یا با تماس تلفنی یا… حل شود یا وقتی مفهوم”استاپل”(مانند انکار بعد از اقرار است) یا مفهوم فقهی- حقوقی “مصب دعوا”(نک: جلد اول حقوق دعاوی) را به دلیل فقدان آشنایی، تقیل تلقی کنند، روش مناسبی نیست و برداشت های دیگری از این شیوه عمل، به ذهن متبادر می شود.
در اینکه رای دادگاه باید مفصل باشد یا مجمل؛ بحث بسیار می توان داشت ولی اینکه رای را متصف به “خارج از حوصله” بدانند و در رای تجدیدنظر منعکس کنند، زیبنده نیست.
باور برخی است که رای دادگاه باید مفصل باشد زیرا رای مانند تیری است که وقتی شلیک شد، هیچ کس همراهش نیست که ابهام را از آن بردارد یا سایه توجیه را بر آن بگستراند.
بنابراین باید همه مقدمات و نتایج و آثار را بیان داشت مگر اینکه آشنایی بحث بین دادگاه ها به نحوی باشد که”از این دادگاه، به یک اشاره و از آن دیگری، به سر دویدن”! ولی تحولات روز، چنین آشنایی و همفکری را دشوار میکند زیرا هر بار با برداشتی مواجهیم و قاضی برای تبیین و توجیه آن باید دست به تفصیل بزند.
اینجاست که پیشینیان را ممکن است حوصله سرآید یا بسط رای نخستین را حمل بر خودستایی و اظهارفضل کنند یا برخی، آن را نشان از سلبریتی و… بدانند ولی حتی اگر موارد نادری اینگونه باشد، باز باید روشی در پیش گرفت که افراد علاقه مند و با انگیزه، ناامید نشوند.
مزن بی تأمل به گفتار دم
یادمان باشد و زیاد هم یادمان باشد که ایام زود میگذرد و کارها و قلم های مدبرانه و انگیزه بخش و اصلاح گر، حتی اگر برای خلاصه نویس کردن قاضی جوان باشد، در خاطرات می ماند و تیزی سخن نیز می تواند امیدی را کلا یا مدت ها، خفته نماید!
به قول شاعر
مزن بی تأمل به گفتار دم
نکو گوی، اگر دیرگویی چه غم
در رای بدوی عبارت غیرعادی نبود و یکی دو قاعده به لسان عربی آمده بود که طبیعی است؛ دست کم در قانون اساسی و قوانین عادی به منابع معتبر شیعی اشاره نشده است و اگر تحلیل مناسبی از فقه عامه باشد، چه اشکال دارد استناد شود.
هرچند به قول هایدگر: “ارسطو آمد و گفت و رفت”و اندیشه ها همیشه نقد می شوند ولی نام نیک را باید حفظ کرد و سنت هایی از این دست مانند احترام نهادن، همیشه پسندیده است. خواننده احساس میکند اشاره به اندیشه استاد فقید مرحوم دکتر کاتوزیان، می بایست به گونه ای دیگر و در شان زحمات ایشان صورت می گرفت.