یادداشت رئیس سابق کانون وکلای گیلان پیرامون اخراج معلم قائم شهری
فهرست
وکلاپرس- دکتر محمد رضا نظری نژاد رئیس سابق کانون وکلای گیلان در یادداشتی به بررسی ابعاد اخراج معلم قائم شهری و استخدامش توسط یک نهاد خصوصی پرداخته است.
به گزارش وکلاپرس، طبق اخبار منتشره در رسانه هل صدف صفر زاده معلم قائم شهری به علت آنچه « پخش موسیقی مبتذل » نام گرفته، اخراج شده و پس از آن او از سوی باشگاه نساجی مازندران استخدام شد.
دکتر نظری نژاد در همین راستا در اینستاگرامش نوشت:
بهره گیری از قدرت برای مقاصدی بر خلاف حق ها و آزادیهای شهروندی، زایل کننده امنیت است
اخراج خانم معلم قایمشهری از سوی آموزش پرورش به بهانه همخوانی ترانه محلی از سوی دانش اموزانش و سپس استخدام او از سوی باشگاه نساجی مازندران، موضوع جالبی است برای بررسی حق های بشری و نقش نهاد قدرت در تضمین یا متقابلا ازاله آن!
نهاد قدرت را اعتباری برساخته آدمیان برای تضمین حقوق و آزادیهای آنها و ارایه خدمات عمومی می دانند. نهاد قدرت اگر چه از منابع مالی، امکانات استخدامی و نیروی نظامی و تشکیلات انتظامی برخوردار است، اما بنابر فرض، امینی است صادق و دلسوز، که از قدرت خویش در راستای پاسداری از حق و ازادی شهروندان بهره می گیرد.
بهره گیری از قدرت برای مقاصدی بر خلاف حق ها و آزادیهای شهروندی، زایل کننده امنیت است از یکسو و از دیگر سو عاملی است برای همشکلی صوری و ظاهری که مانعی است برای ازادی بیان، عقیده و اندیشه.
شرط برخورداری؛ همشکلی با انچه مطلوب نهاد قدرت است
در اعتراضات اخیر از زبان صاحب منصبی، جمله ای قریب به این مضمون شنیده شد که ما اصلا این معترضین را درک نمی کنیم. این مشکل از آن رو است که بهره گیری از منابع قدرت برای یک شکل کردن جامعه، ویترینی از عمل به مناسک و قواعد مقبول نهاد قدرت را به اولیای امر نشان می دهد که شاید اعتقادی به آن نباشد اما برای آنکه شهروندان مشمول محرومیت نشوند، ناگزیرند که رعایت کنند!
بیشتر بخوانید:
افت چنین ویترین سازی، آن است که اخلاق قربانی تظاهر و ریا می شود. ازادی بیان، عقیده و اندیشه تابعی خواهد شد از استقلال اقتصادی از یک سو و جسارت و شجاعتی که ممکن است باشد یا نباشد.
به بیان دیگر وقتی همشکلی با انچه مطلوب نهاد قدرت است، شرط برخورداری محسوب می شود، واضح است که اشخاص خود را سانسور خواهند کرد، مگر انان که از شرافت وشجاعتی برخوردار بوده و نگران معیشت خود نیز نباشند.
اگر نساجی باشگاه دولتی بود، آیا امکان این مهم را داشت؟
اما گرفتاری بزرگ انجاست که این تلاش بر همشکل سازی اجتماعی، درک انچه که در ذهن، ضمیر و زندگی فردی شهروندان می گذرد را برای اولیای امر ناممکن کرده و انها صرفا ویترین را می بینند و نه واقعیت جامعه را. درک نکردن اعتراضات از همین رو است و یادآور آن جمله معروف ماری انتوانت که اگر نان ندارند بروند کیک بخورند.
برمبنای انچه از این گونه سیستم ها گفته شد، نگرانی فعالان صنفی و مدنی از دست و پای بزرگتر نهاد قدرت برای مداخله بیشتر کاملا بجاست؛ به طور مثال در مورد کانون وکلای دادگستری _که حالیه از استقلال نیم بندی برخوردار است_، یکی از نگرانی های مداخله بیشتر، سهولت سلب حق اشتغال و سلب استقلال وکیل برای دفاع از موکلی است که نیازمند حمایت است. در راستای اهمیت استقال اقتصادی و پیوند آن با تضمین حق های شهروندی، نکته قابل ذکر دیگر استخدام این خانم معلم توسط باشگاه خصوصی نساجی مازندران است. به راستی اگر نساجی باشگاه دولتی بود، آیا امکان این مهم را داشت؟