عدم صلاحیت دیوان عدالت اداری در رسیدگی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی فاجعه است
دکتر علی اکبر گرجی ازندریانی
فهرست
وکلاپرس- دکتر علی اکبر گرجی ازندریانی با اشاره به اصلاح قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، ابعاد مثبت و منفی اصلاحات اعمال شده در این قانون را توصیف کرده است.
به گزارش وکلاپرس قانون اصلاح قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب ۱۴۰۲/۲/۱۰ مجلس شورای اسلامی، در تاریخ ۱۳ اردیبهشت به تصویب شورای نگهبان رسید و در خرداد ماه در روزنلمه رسمی کشور منتشر شد.
بر اساس یکی از این اصلاحی های اعمال شده در این قانون رسیدگی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی در حوزه تحت صلاحیت این نهادها قابل رسیدگی و اعتراض در دیوان عدالت اداری نیست.
علی اکبر گرجی ازندریانی در این گفت و گو عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی فاجعه توصیف کرده و بر ضرورت استقلال دیوان عدالت اداری تاکید کرده است.
دیوان عدالت اداری یکی از نهادهای تضمین کننده حاکمیت قانون است
علی اکبر گرجی ازندریانی گفت: دیوان عدالت اداری یکی از نهادهای تضمین کننده حاکمیت قانون در نظام سیاسی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران است. گرچه زمزمه های تاسیس این نهاد در دوران پیش از انقلاب اسلامی هم وجود داشت اما پس از انقلاب و با قانون اساسی ۵۸ تاسیس شد؛ لذا نهاد دادرسی اداری و دیوان عدالت را می توان یکی از ثمرات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دانست که در اصل ۱۷۳ مورد اشاره و تصویب قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:
وی افزود: آنچه که از منظر علمی و حقوقی از نهاد عدالت اداری انتظار می رود یک چیز است و آنچه که در قوانین مربوطه دیوان عدالت اداری نوشته شده یک مساله است و آنچه که در رویه های دیوان عدالت در طول حدود ۴ دهه مشاهده شده است؛ چیز دیگری است؛ لذا همه این موارد را باید در کنار هم دید و توصیف و تحلیل کرد.
خیانت به عدالت و آزادی
گرجی ازندریانی تاکید کرد: در مجموع کار دیوان عدالت اداری مثبت بوده و تحولات ایجاد شده در طول ۴ دهه گذشته رو به بهبود است، اما متاسفانه نکات سیاه و قابل انتقادی در رویه ها و قوانین و مقررات مربوطه وجود دارد که ناگفته گذاشتن آنها خیانت به عدالت و آزادی است. در اصل ۱۷۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دیوان عدالت مرجع تظلم خواهی و مرجع رسیدگی به اعتراض ها و مرجع رسیدگی به شکایات مردم نسبت به ماموران و نهادهای اداری و مقررات نظام حکمرانی دانسته شده است؛ بنابراین اگر ما بخواهیم به نص قانون اساسی عمل کنیم، هیچ تردیدی نباید وجود داشته باشد که بلااستثنا تمام ظلم ها و تعدیات و رفتارها و اعمال زمامداران و نهادهای اداری باید در دیوان عدالت اداری قابلیت رسیدگی داشته باشد و اگر غیر از این باشد ما نمی توانیم از حاکمیت قانون در جمهوری اسلامی سخن بگوییم و نمی توانیم مدعی باشیم که دیوان عدالت به صورت کامل پاسدار عدالت اداری است.
این حقوقدان با انتقاد از خروج پاره ای از اعمال را از قلمروی صلاحیتی دیوان عدالت اداری گفت: این ارادهی اشتباهی است که در تبصره ماده ۱۲ قانون دیوان عدالت متبلور شده است. رسیدگی به تصمیمات قضایی و صرفا آیین نامه ها و بخشنامه های رییس قوه قضاییه و تصمیمات شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان و شورای عالی امنیت ملی از شمول این ماده خارج است. این تبصره استثنای بسیار بزرگی به اصل حاکمیت قانون و اصل نظارت پذیر بودن همه اعمال حکومت است.
بیشتر بخوانید:
وی در ادامه تصریح کرد: در اصلاحیه اخیر قانون دیوان عدالت اداری در سال ۱۴۰۲ چند گام مثبت و قابل توجه برداشته شده اما بلافاصله متوجه می شویم که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی بر این استثناها افزوده شده است.
در استخدام قضات دیوان عدالت اداری به دانش آموختگان رشته حقوق عمومی توجه شده است
گرجی ازندریانی گفت: بسیاری از مواردی که در اصلاحیه اخیر آمده مشابهت بسیار دارد با آنچه که در تصدی معاونت اجرای قانون اساسی در نامه مفصلی به دیوان عدالت و مجلس و قوه قضاییه نوشته بودم و خوشبختانه موارد متعددی مورد توجه قرار گرفته است. از جمله اینکه در استخدام قضات دیوان عدالت اداری در ماده ۴ قانون دیوان عدالت توجهی به دانش آموختگان رشته حقوق عمومی شده است و طبق تبصره ماده ۴ قانون دیوان عدالت اداری “وجود شرط سابقه مذکور در این ماده در خصوص قضات و یا حائزین منصب قضا که مطابق مقررات استخدامی قضات جذب میشوند و دارای مدرک دکترای حقوق با اولویت حقوق عمومی و سایر گرایشهای مورد نیاز دیوان میباشند، الزامی نیست و حسب مورد پس از گذراندن دورههای کارآموزی عمومی و تخصصی متناسب با صلاحیت و وظایف دیوان عدالت اداری، با ابلاغ رئیس قوه قضائیه به سمت دادرس علی البدل دیوان عدالت اداری منصوب میشوند و…”
تاسیس نهادی تحت عنوان دادستان اداری در دیوان عدالت
گرجی ازندریانی افزود: ما نزدیک دو دهه است که به قوه قضاییه پیشنهاد می کردیم نهادی تحت عنوان دادستان اداری در دیوان عدالت تاسیس کند که به هر دلیل از تاسیس این نهاد پرهیز کردند اما به نظر می رسد که اصلاحیه اخیر قانون دیوان عدالت اداری یک گام مهم و قابل توجه به سمت تاسیس نهاد شبه دادستانی اداری برداشته است و با سپردن مسئولیت نظارت فعال به یکی از معاونین خود، ریاست دیوان عدالت اداری می تواند بدون اینکه منتظر شکایت شهروندان یا شکات بماند مستقیما وارد شده و موارد خلاف قانون را مورد تعقیب و بررسی در دیوان عدالت اداری قرار دهد.
پیش از این تعیین میزان خسارت برعهده دادگاه های عمومی بود
وی افزود: تحول بعدی که در اصلاحیه جدید قانون دیوان عدالت اداری ذکر شده، تحول مربوط به خسارت است. نکات مهم دیگر در قانون دیوان عدالت مربوط به مساله رسیدگی به خسارت و تعیین خسارات است و براساس قانون سال ۹۲ اگر شهروندی مدعی ورود خسارت به خود می شد و مدعی می شد که نهادها و ماموران اداری در نتیجه عملکردشان و رفتارشان خساراتی را به او وارد کردند ما یک نوع رسیدگی دو مرحله ای داشتیم و دیوان عدالت غیرقانونی بودن عمل را تایید می کرد ولی اتفاقی که میافتاد این بود که تعیین میزان خسارت برعهده دادگاه های عمومی بود یعنی در این مورد ما با نوعی اطاله دادرسی و تلف کردن وقت مردم روبرو بودیم. در واقع طبق تبصره یک بند سه ماده ۱۰ قانون دیوان عدالت سال ۹۲، تعیین میزان خسارات وارده از ناحیه مؤسسات و اشخاص مذکور در بندهای (۱) و (۲) این ماده پس از صدور رأی در دیوان بر وقوع تخلف با دادگاه عمومی است. در حال حاضر در قانون جدید، یک گام برای اصلاح این تبصره برداشته شده است.
چه کسی گفته که رسیدگی به همه دعاوی مسوولیت مدنی باید در صلاحیت دادگاه های عمومی باشد؟
گرجی ازندریانی ادامه داد: در اصلاحیه تبصره یک بند سه ماده ۱۰ قانون عدالت اداری آمده است که ” رسیدگی به دعاوی مطالبه خسارت در صلاحیت دادگاه عمومی است لیکن در مواردی که مطالبه خسارت ناشی از تخلف در اجرای وظایف قانونی و اختصاصی یا ترک فعل از انجام وظایف مذکور از سوی واحدهای دولتی یا دستگاههای مذکور در بندهای (۱) و (۲) این ماده و مأمورین واحدها و دستگاههای یادشده باشد، موضوع در دیوان عدالت اداری مطرح و شعبه دیوان ضمن رسیدگی به احراز وقوع تخلف نسبت به اصل مطالبه خسارت و تعیین خسارت وارده اقدام نموده و حکم مقتضی صادر مینماید.” در اینجا دیوان عدالت گام مهم را برداشته است و در اثر انتقادهای حقوقدانان بالاخره دیوان عدالت پذیرفت که در مواردی که اداره مرتکب تخلف و ترک فعلی می شود و در اثر این ترک فعل غیرقانونی اداره، خسارتی به شهروند وارد می شود، صلاحیت رسیدگی به اصل و فرع این خسارت با دیوان عدالت اداری باشد. این موضوع قدم مهمی است و اطاله دادرسی و تعداد دعاوی را کم می کند ولی جمله اولش ضروری نیست. چه کسی گفته که رسیدگی به همه دعاوی مسوولیت مدنی باید در صلاحیت دادگاه های عمومی باشد؟ اگر مسئولیت مدنی مربوط به اشخاص غیرعمومی و غیردولتی و اشخاص حقیقی باشد، تردیدی نیست که محاکم عمومی ذی صلاح اند اما در حوزه دادرسی اداری به هر حال ما باید صلاحیت دادرس اداری برای رسیدگی به دعاوی مسئولیت مدنی را به رسمیت می شناختیم که در اینجا دیوان عدالت و قانونگذار این کار را کرده است و این نقص مهم برطرف شد.
بیشتر بخوانید:
دوگانه سازی قانون گذار در قانون اصلاح قانون تشکیلات
این حقوقدان گفت: گام مثبت دیگر که قانونگذار برداشته این است که قبلا دیوان عدالت اساسا به دعاوی قراردادی رسیدگی نمی کرد و آن را خارج از صلاحیت خود می دانست و به محاکم عمومی ارجاع می داد ولی در تبصره ۳ بند ۳ ماده ۱۰ قانون دیوان عدالت جدید آمده است که ” رسیدگی به شکایات و اعتراضات اشخاص حقیقی و حقوقی از وقوع تخلف و عدم رعایت قوانین و مقررات در مراحل انعقاد قرارداد توسط دستگاههای اجرائی در صلاحیت شعب دیوان عدالت اداری است، لیکن رسیدگی به دعاوی ناشی از اجرای قرارداد فی مابین طرفین در صلاحیت دیوان نیست.” در اینجا دوباره قانونگذار مرتکب دوگانه سازی شده است و لزومی نداشت که دعاوی ناشی از اجرای قرارداد از صلاحیت دیوان عدالت خارج شود ولی دعاوی ناشی از قرارداد را در صلاحیت دیوان عدالت قرار دهیم. اساسا در این موارد خوش ذوقی و آینده نگری وجود ندارد.
عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به برخی مصوبات فاجعه است
وی تاکید کرد: نوآوریها در قانون دیوان عدالت اداری کم نیست و قابل ستایش است اما موضوع قابل انتقاد، تبصره دو بند ۳ ماده ۱۲ قانون جدید دیوان عدالت اداری است که آورده است” رسیدگی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی در حوزه صلاحیت این نهادها از شمول حکم این ماده خارج است، لیکن رسیدگی به مصوبات و تصمیمات زیرمجموعههای شوراهای مذکور از قبیل هیأت (کمیسیون)ها، کارگروه (کمیته)ها، شوراها و ستادها» در صلاحیت دیوان عدالت اداری قرار میگیرد.” این موضوع فاجعه است. با چه مبنایی مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی را غیر قابل شکایت اما مصوبات و تصمیمات زیر مجموعه این شوراها قابل شکایت می پندارید. این امر نشان دهنده این است که هنوز نظریه حقوقی جدید بدرستی روشن نشده است والا تردیدی وجود ندارد که در یک دولت قانون مدار و دولت متکی به قانون اساسی نباید ما هیچ زمامدار و هیچ رفتاری را مصون از تعقیب و نظارت قضایی قرار دهیم.
گرجی ازندریانی درپایان ضمن بیان اینکه نظام حقوقی ایران اکنون با یک قانون نسبتا قابل دفاع پیرامون دادرسی اداری روبرو است بر ضرورت استقلال دیوان عدالت اداری تاکید کرد.
منبع: ایسنا
واقعا شورای فضای مجازی و گاهی پلیس فتا خیلی دخالت بی جهت در زمینه های پرونده های خصوصی و حتی پروندهای امنیتی کشور دارند که این کارآنان نقص قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد و وکلا و حقوق دانان باید جلوی آنان را بگیرند.باتشکر از شما
بسیار نقد منصفانه ای است مضاف اینکه شورایعالی انقلاب فرهنگی در مصوبه ۶۳۰سال ۱۳۸۷ خود کلیه مصوبات هیات امنا و شوراها و کمیسیون ها و هیات های انتظامی و انضباظی دانشگاهها را بمنزله وحی منزل دانسته و رسیدگی به دعاوی مر بوط به آن را در صلاحیت محاکم قضایی و هیات عمومی دیوان عدالت اداری نشناخته است حال آنکه اولا مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در حکم تصویبنامه است و نمیتواند قانون باشد زیرا در قانون اساسی شورایعالی انقلاب فرهنگی بعنوان خط مشی گذار تعیین نشده و بر اساس اصل ۵۸ و ۷۱قانون اساسی مجلس شورای اسلامی و در حد مقرر در اصل ۱۱۲ ، مجمع تشخیص مصلحت نظام میتوانند وضع قانون نمایند لذا در قانون اساسی به حق وضع قانون و قطعی بودن مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی مجازی اشاره ای نشده است ثانیا بر اساس اصل ۴قانون اساسی کلیه قوانین موضوعه می بایست مغایر با قانون اساسی و شرع مقدس نباشد و به همین جهت کلیه مصوبات مجلس شورای اسلامی از سوی شورای محترم نگهبان مورد بررسی قرار می گیرد و حتی کلیه مصوبات هیات وزیران نیز به تایید کمیسیون انطباق مجلس شورای اسلامی می رسد اما مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فضای مجازی به تصویب هیچ نهاد نظارتی جهت انطباق مصوبه با شرع و قانون اساسی نمی رسد ثالثا در گذشته هیات عمومی دیوان عدالت اداری برابر آرای ۲۹۷الی۳۰۰ سال ۱۳۷۸ مصوبه شماره ۴۳۹ و ۸۳سالهای ۱۳۷۷و ۱۳۶۵ با وحدت موضوعی مذکور(عدم صلاحیت محاکم قضایی و هیات عمومی دیوان عدالت اداری ) را ابطال نموده است لذا جای تأسف دارد که مسائل سیاسی در وضع خط مشی و تعیین مراجع موازی خط مشی گذاری مغایر با اصول قانون اساسی صورت می گیرد