«زن و بچه»؛ جزئی نگری حقوقی، سطحی نگری روایی

فهرست
وکلاپرس- یک وکیل پایه یک دادگستری با انتشار یادداشتی به بررسی ابعاد حقوقی فیلم زن و بچه به کارگردانی سعید روستایی پرداخته است.
به گزارش وکلاپرس، فیلم «زن و بچه» فیلم درام ایرانی به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی و تهیهکنندگی سید جمال ساداتیان محصول سال ۱۴۰۳ است و پریناز ایزدیار و پیمان معادی بازیگر اصلی این فیلم هستند. این فیلم داستان زنی را روایت میکند که در نبود همسر، با ساختار مردسالار جامعه دستوپنجه نرم میکند.
بیشتر بخوانید:
متن یادداشت وکیل الیاس نوعی، عضو کانون وکلای دادگستری گیلان در ادامه آمده است:
چندی پیش فرصتی دست داد تا به تماشای فیلم «زن و بچه» بنشینم؛ فیلمی که با توجه به آثار قابل تحسین سعید روستایی و سوابق درخشان بازیگران اصلی آن –پریناز ایزدیار و پیمان معادی – هر بیننده را ترغیب میکند. پس از پایان فیلم، از زمانی که به تماشای آن اختصاص دادم، رضایت داشتم و ضمن تمجید از نقش آفرینی بازیگران آن، نویسنده و کارگردان را، به جهت توجهی که به مسائل حقوقی داشت، تحسین کردم. سعید روستایی تقریبا مرتکب هیچ اشتباهی در پرداختن به مسائل حقوقی نشد؛ امری که در سینما و تلویزیون ما به ندرت رخ میدهد.
در این نوشتار ضمن بررسی رویکرد حقوقی و روایی سعید روستایی، نظر شخصی خود در مورد این فیلم سینمایی بیان میکنم.
۱- جزئی نگری حقوقی
تصویری که فیلم و سریال ایرانی از وکلا، قضات، مراجع قضایی و مسائل حقوقی ارائه میدهد غالباً ایراد دارد: گاه همچون «آقای قاضی» محیط دادگاه را چنان دور از واقع نشان میدهد که هیچ قاضی یا وکیل داخل کشور نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند، گاه همچون «بی بدن» بدون توجه به روند رسیدگی قضایی، نقش پزشکی قانونی و نحوه تشکیل جلسات، اطلاعاتی غلط ارائه میکند و گاه همچون یکی از سریالهای تلویزیونی چند سال پیش شبکه سوم سیما -که هر چه تلاش کردم نام آن را به یاد نیاوردم- بین بازپرس (به عنوان یک مقام قضایی) و مامور نیروی انتظامی تفاوتی قائل نیست و همراهی قاضی و وکیل برای استماع دفاعیات متهم در منزل وی را امری عادی میپندارد. اما «زن و بچه» تقریباً مرتکب هیچ اشتباه مهم حقوقی نشده است؛ نه در به نمایش گذاشتن فضای مراجع قضایی و نه در بیان مسائل حقوقی.
سعید روستایی حتی به جزییات حقوقی نیز توجه کرده است: نه تنها به تفاوت دادسرا (برای رسیدگی به قتل) و دادگاه خانواده (برای رسیدگی به حضانت طفل) دقت کرده، بلکه با حکم مواد ۱۱۶۹، ۱۱۷۱ و ۱۱۷۳ قانون مدنی، همچنین ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی نیز آشنا است. او میداند که طبق قانون مدنی مادر تا سن هفت سالگی برای حضانت فرزند اولویت دارد و «در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود». همچنین میداند که «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضایی، هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.» علاوه براین اطلاع دارد که طبق قانون مجازات اسلامی «قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد». بنابراین روستایی به یک موضوع حقوقی ورود نکرده، مگر با علم کافی نسبت به آن. همین نکته مثبت «زن و بچه» دلیلی شد برای انتقاد از وی. زیرا از نویسنده و کارگردانی که تا این حد به جزئیات حقوقی توجه میکند انتظار میرود، از سطحی نگری بپرهیزد و شخصیتها را عمیقتر به تصویر بکشد.
۲- سطحی نگری روایی
سطحی بودن شخصیتها و تغییرات ناگهانی یا غیرمنطقی آنها مهمترین ضعف این فیلم سینمایی است. این ضعف در تمامی شخصیتهای اصلی مشاهده میشود؛ بدون اینکه علت موجهی برای آن وجود داشته باشد:
- مهناز؛ همسری بیاحساس، مادری مهربان، قاتلی خونسرد
«مهناز» یک مادر سرپرست خانوار و صاحب دو فرزند است که در اواخر فیلم و حین مشاجره او با پدر شوهر مشخص میشود که شوهر وی فوت کرده و احتمالاً علت فوت، از دست دادن بخش قابل توجهی از دارایی در بورس و فشار روانی ناشی از آن بوده است. بنابراین، اثری از اختلاف این زن و شوهر یا طلاق آنها نیست. با این حال و به رغم اینکه ظاهراً هیچ مشکلی بین مهناز و شوهر او وجود نداشته، هیچ تعلق خاطری از جانب مهناز نسبت به همسرش مشاهده نمی شود؛ نه تنها هیچ تصویری از آن مرحوم در قاب عکسهای خانوادگی نیست، بلکه مهناز در پاسخ به سوال «علیار» مبنی بر اینکه آیا برای او دلتنگ شدهای، صراحتاً میگوید خیر. در واقع از یک طرف مخاطب با فیلمی مواجه میشود که در تلاش است به بیننده بقبولاند مهناز حتی از یاد همسرش گریزان است و از طرف دیگر هیچ دلیلی برای این امر ارائه نمیشود و هیچ یک از اعضای خانواده نیز از آن مرحوم به بدی یاد نمیکنند. این عدم دلتنگی به خودی خود یک ایراد نیست، بهخصوص اگر در فیلم اشارهای به شوهر نمیشد. اما وقتی چند مرتبه به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر عدم وابستگی به وی تاکید میشود، لازم است بیننده علت را بداند؛ حتی گذرا و در قالب یک جمله.
پس از مرگ علیار، رفتار مهناز به شدت تغییر میکند. قابل قبول است که یک مادر پس از فوت فرزند و تحت تاثیر احساسات، کمی غیرمنطقی عمل کند و آقای سامخانیان (ناظم مدرسه) را به جهت اخراج موقت فرزندش یا همکار خود را به جهت عدم موافقت برای نگهداری از علیار و ندا برای یک-دو روز، سرزنش کند. اما غیرقابل باور است که ناگهان به شخصیتی تبدیل شود که به راحتی به فکر قتل ناظم مدرسه (یا آن طور که فیلم اصرار دارد، خودکشی) بیفتد و سانحهای چنان خطرناک بیافریند. همچنین نمیتوان باور کرد مهناز با این میزان از خشم و غم، پس از آگاهی از عدم امکان قصاص پدر شوهر طبق قانون، حتی از پیگیری قضایی برای حبس احتمالی وی نیز منصرف شود و به اصطلاح دست روی دست بگذارد. نویسنده و کارگردان نیز برای توجیه این انفعال، فرصتی برای قتل پدر شوهر فراهم کنند: اعظم در حالی که پدرش در دو پرونده (قتل و حضانت) طرف مقابل مهناز است، با مهناز تماس میگیرد و درخواست پذیرش اورژانسی را از او مینماید! – اعظم بیش از حد سادهلوح است یا بیننده؟ -مهناز نیز همچون یک قاتل حرفهای و بدون اینکه ذرهای ترس یا اضطراب داشته باشد یا مرتکب کوچکترین اشتباه یا لرزش دست شود، شروع به قتل میکند و در آرامش به تماشای مرگ یک انسان مینشیند؛ هر چند که در پایان، پدرشوهر جان سالم به در میبرد.
به یکباره و پس از این دگرگیسی ناگهانی مهناز، در انتهای فیلم سکانسی وجود دارد که در آن، تقریباً همه خانواده در آغوش یکدیگرند؛ گویا با گریستن «علیار نوزاد» مادر قاتل به حالت عادی بازگشته و مجدداً به مادری مهربان تبدیل میشود. نه آن تغییر ناگهانی از مادری صبور به مادری بیرحم باورپذیر است و نه این تغییر ناگهانی پایان فیلم.
- حمید؛ مرد لاابالی، مرد خانواده
حمید که حسب آنچه در فیلم ارائه شده نه از همکار مهناز گذشته و نه از خواهر وی، ناگهان پس از مراسم عقد (مراسمی که در هیچ کجای فیلم اثری از آن نیست، جز در یک جمله مهناز) به مردی مسئولیت پذیر تبدیل میشود و با تلاش برای تسریع در برگزاری جشن عروسی، به دنبال حفظ آبروی «مهری» است. اندکی بعد و در اواخر فیلم نیز نگران آن است که مبادا مهری تحت تاثیر سخنان مهناز در پی طلاق باشد. با توجه به الف) سخنان همکار مهری در مورد حمید، ب) اتفاقی که در خواستگاری مهناز افتاد، ج) عدم ازدواج تا سن چهل و هشت سالگی و د) حتی کسب درآمدی که حمید به طور نامشروع از آمبولانس میکند، روستایی در تلاش است به بیننده القا نماید که حمید اهل خانواده نیست و به تعهدات اخلاقی پایبندی چندانی ندارد.
اما ناگهان «حمید بیقید و بند و کنترلگر» تغییر شخصیت میدهد. در گفتگوهای مهناز و حمید پس از فوت علیار، حمید علت جدایی از مهناز را انزوای مهناز یا ترس او از فرزند میداند و مهناز نیز تلاش قابل توجهی برای رد این ادعا یا تاکید بر خیانت حمید نمیکند. در گلایه های مهری و مهناز در بیمارستان نیز اثری از به اصطلاح «بیبند و باری » یا «کنترل گر» بودن حمید پس از ازدواج نیست. در نتیجه بیننده به تدریج راهی جز پذیرفتن اینکه حمید انسان خوب و اهل خانوادهای است، ندارد؛ در حالیکه در طول فیلم شواهد و قرائنی خلاف این امر ارائه شده بود.
- مهری و مادر؛ خواهر قدردان اما خائن، مادر مخالف اما موافق
مهری که در یک سکانس مدعی میشود مهناز همواره حامی او بوده و به اصطلاح او را بزرگ کرده، به راحتی دل به خواستگار مهناز می بازد، در فاصله ای کوتاه به عقد وی درمی آید و در نهایت با او ازدواج میکند. جالب اینکه مادر خانواده نیز در عین حالی که پس از شنیدن اظهارات مادر حمید مبنی بر علاقه پسرش به مهری ( نه مهناز)، مادر داماد را به باد ناسزا میگیرد و مهناز را نیز سرزنش میکند (که چرا در طول دو سال رابطه با حمید، او را به خوبی نشناخته است)، ناگهان با رضایت، شاهد عقد مهری و حمید است و ضمن آمادگی برای ازدواج آنها، رفتاری محبت آمیز با داماد خانواده را در پیش میگیرد. چرا شخصیتها تا این حد سریع تغییر رفتار میدهند؟ شاید اگر خانواده مهناز، مهری و مادر دچار تنگدستی شدید بود و حمید فردی متمول محسوب میشد یا خانواده مذکور دچار ناهنجاریهای شدید اجتماعی بود اما حمید دارای یک جایگاه شغلی و اجتماعی عالی، چنین تغییر رفتاری موجه به نظر میرسید؛ اما وقتی بیننده با خانوادهای عادی مواجه است که هیچ دغدغه مالی یا اجتماعی خاصی ندارد، دلیلی برای تغییر رفتارهای غیرمتعارف اعضای خانواده وجود ندارد.
در پایان باید گفت صرفنظر از عنوان فیلم که با محتوای آن همخوانی ندارد، دقت سعید روستایی به مسائل حقوقی شایسته تقدیر است و امید میرود الگوی خوبی برای سایر فعالان این عرصه باشد. اما ضعف شخصیتها و روایت فیلم این اثر را از سایر آثار سعید روستایی جدا میکند و آن را در جایگاه بسیار پایینتری قرار میدهد؛ امتیاز IMDB «زن و بچه» در مقایسه با «متری شش و نیم» و «ابد و یک روز» نیز موید همین ادعا است.





