وکلاپرس- وکیل امیرسالار داوودی با انتشار یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود که به تازگی راه اندازی کرده است، توصیفی از تغییرات دنیای اطراف پس از آزادی اش از زندان نوشته است.
به گزارش وکلاپرس، وکیل امیرسالار داوودی که اواخر خردادماه از زندان آزاد شد، با انتشار یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود که به تازگی راه اندازی کرده است، توصیفی از تغییرات دنیای اطراف پس از آزادی اش از زندان نوشته است.
هشدار: مصرف هرنوع از دخانیات فارغ از کشور تولیدکننده یا شکل آن، برای سلامتی بسیار زیان بار استمتن یادداشت اینستاگرامی وکیل امیرسالار داودی در ادامه آمده است:
قبل از بازداشتم این سیگار بسیار مطلوبم بود. سال نود و هفت آخرین بار که خریدم، بسته ای چهل هزار تومان قیمت داشت.
آخرین بار هم که خریدم، دقیقا روز بازداشتم بود (آبان نود و هفت) و در حالی که آقایان از دفتر خارجم کردند تا در معیت هم به اوین و سپس به بند دویست و چهل و یک حفاظت قوه قضاییه برویم، داخل خودرو ناگاه متوجه شدم که بسته سیگارم ته کشیده و حال چرا می بایست وسط آن هاگیر واگیر در فکر تمام شدن سیگارم باشم، بماند که البته سیگاری ها درک می کنند.
باری، توجهم به اتمام بسته سیگارم مصادف شد با رسیدن خودرو به نزدیک فروشگاهی که این نوع سیگار را داشت و من هم از ملازمین خواستم تا خودرو را متوقف و امکان خرید سیگار را برای من فراهم آورند. سر تیم کاشف حفاظت قوه در مقام اجابت خواسته ام، گفت: شما در خودرو تشریف داشته باشید و من خودم برایتان تهیه می کنم. در پاسخ گفتم: خود دانید!
بنده خدا گمان کرده بود که نهایتاً ده یا پانزده هزار تومان برایش آب می خورد و اما چهل هزار تومان پیاده شد. (پولش را هم نگرفت.)
البته با اتمام سیگارم در همان هفته اول بازداشت موقت (در انفرادی و بازداشت به دلیل نوبت بندی هواخوری، سیگار کم می کشیدم) ناچار از تدخین وینستون شدم.
بماند که در خلال بازجویی علی رغم ممنوعیت، من خواستم و آن ها هم مخالفت نکردند و این شد که در هر بار بازجویی، سیگار هم کنار دستم بود.
خلاصه، غرض این ها نبود و می خواستم مطلب دیگری عرض کنم که رسید به حواشی پیش نوشته شده.
سیگار بد است و کشیدنش قطعا مُضِر.
منتها دیشب با بانو مابعد ترخّص از دفتر، قدم می زدیم که رسیدیم به یک دکه روزنامه فروشی که از قضا آن هم این سیگار را دارد و من به دفعات ما قبل بازداشتم اَزش خرید کرده بودم و خواستم به حال و هوای سابق یک بسته بخرم.
واقع زیادی گران است و صَرفه هم ندارد.
ماسک زده بودم و نسبت به قبل زندان هم لاغر تر شده ام.. به فروشنده گفتم آمریکن اسپریت دارید؟
فروشنده سلام و علیک گرمی کرد (به نظر شناخت) و گفت: آقا رسیدن بخیر.
تشکر کردم و یک بسته سیگار از او خریدم و اما فروشنده چهل هزار تومان حساب کرد.
گفتم: برادر این سیگار هفتاد هزار تومان شده… فکر کنم کم گرفتی.
گفت: من به همون قیمت دو سه سال قبل حساب کردم.
بانو خندید و من هم.
من برای فروشنده کاری نکرده بودم که بخواهد جبران کند. بعضی وقت ها فکر می کنم حقیقتاً این مردم را نشناخته ایم. موضوع مهمی نبود و لابد به نظرم آمد و فکر کردم برای تان جالب باشد. حالیه بهانه ای بود برای نوشتن.
ارادتمند.
بیشتر بخوانید:
منبع: صفحه اینستاگرام امیرسالار داوودی