وکیل مدافعی که دکتر مصدق سر بر شانه اش گذاشت

درباره یک اشتباه تاریخی در مورد عکس های دادگاه نظامی محاکمه دکتر مصدق

وکلاپرس- پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عوامل کودتا دکتر مصدق نخست وزیر و سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش را همراه با بسیاری افراد دیگر دستگیر کرده بودند و با ترتیب دادن دادگاه های نظامی فرمایشی برخی از جمله دکتر حسین فاطمی را به اعدام محکوم کردند.

دادستانی نظامی شاه برای دکتر مصدق به اتهامات سوءقصد علیه حکومت و برهم زدن اساس حکومت و ترتیب تاج و تخت و تحریص مردم به مسلح شدن علیه سلطنت درخواست مجازات اعدام کرده بود.

تحمیل وکلای مجاز دادگاه نظامی به دکتر مصدق

دادگاه نظامی برای ترتیب دادن محاکمه دکتر مصدق، به او و سرتیپ ریاحی که قرار بود همزمان محاکمه بشوند برای انتخاب وکیل فرصت داد ولی تاکید شده بود که فقط می توانند از میان وکلای نظامی که اجازه وکالت در دادگاه نظامی را دارند وکیل انتخاب کنند.

دکتر مصدق درجه دکتری حقوق خود را در سال ۱۲۹۲ خورشیدی از دانشگاه نوشاتل کشور سوییس دریافت کرده بود و به همین جهت شخصا به مسائل حقوقی آشنایی داشت.

پیشنهاد قبول وکالت به سپهبد نقدی

با این حال ابتدا به سپهبد نقدی پیشنهاد کرد که وکالت او را بر عهده بگیرد، سپهبد علی اصغر نقدی در دولت اول دکتر مصدق وزارت جنگ را بر عهده داشت.

سرتیپ نقدی که سابقه ریاست اداره دادرسی ارتش را هم داشت و مدتی قبل بازنشسته شده بود از قبول وکالت دکتر مصدق عذرخواست و گفته بود: «توانایی وکالت و اطلاعات مربوطه را ندارم.»، وقتی خبر به دکتر مصدق رسید گفت: «نقدی یک نفر را معرفی کند»

معرفی سرهنگ جلیل بزرگمهر به دکتر مصدق

سرتیپ نقدی در دوره ای از خدمت نظامی اش ریاست اداره نظام وظیفه را بر عهده داشت، او از همان دوران افسری حقوق خوانده به نام جلیل بزرگمهر (مجتهد زاده) را می شناخت و با توجه به درستکاری و شهامتی که در او سراغ داشت برای بر عهده گرفتن وکالت دکتر مصدق معرفی اش کرد.

بی اعتمادی ابتدایی مصدق به سرهنگ بزرگمهر

با وجود معرفی سرهنگ بزرگمهر از طرف سپهبد نقدی، دکتر مصدق ابتدا به او اعتماد نداشت و بر اثر حوادث پیش آمده به طور کلی بسیار محتاط و به اطرافیان بدگمان شده بود.

خود سرهنگ بزرگمهر درباره برخوردش با مصدق گفته است: «مصدق در جلسه اول گفت: دفاع نمی‌کنم. در جلسه دوم گفت: این [بزرگمهر] وکیلم نیست و من، او را تعیین نکرده‌ام. به من هم گفت: پدرسوخته باشی اگر حرف بزنی.»

با این حال سرهنگ بزرگمهر با نشان دادن صبر و صداقت خود، اعتماد و محبت دکتر مصدق را جلب کرد، با وجود اینکه بر اساس آنچه خود سرهنگ او در کتاب «مصدق در محکمه نظامی» آورده است نقش پررنگی در جریان دفاعیات دادگاه نظامی نداشت، دکتر مصدق برای قدردانی خطاب به او این طور نوشت:

شما وکیل تسخیری بودید تسخیر نشدید و از اجرای اوامر مافوق، سرباز زدید. سخنی برخلاف وجدان نگفتید و هرگونه مدارکی هم که مورد احتیاج این جانب بود از نظر انجام وظیفه، برایم تهیه نمودید که نمی‌دانم چگونه تشکر کنم؛ و این انجام وظیفه سبب شد که بعد از ختم محاکمه، شما را از کار خارج کنند و یک عمر صحت عمل و درستکاری شما را ندیده بگیرند. به عقیده این جانب، شما چیزی گم نکردید و چنانچه نام نیک خود را با ثروتی که بعضی از راه خیانت به مملکت بدست آورده‌اند مقایسه کنید، معلوم خواهد شد کدام گواراتر و وزین تر است…

وکلای سرتیپ ریاحی در دادگاه نظامی

سرتیپ ریاحی نیز که قرار بود همزمان با دکتر مصدق محاکمه بشود، ۵ نفر وکیل نظامی به نام های سرهنگ آزمین، سرهنگ شاهقلی، سرتیپ معین پور، دریادار نصیرزند و سرلشکر میرجلالی را انتخاب و به دادگاه نظامی معرفی کرده بود.

رفتار با وکلا در جریان دادگاه نظامی

دکتر مصدق سرهنگ شاهقلی -یکی از وکلای سرتیپ ریاحی- را از قبل می شناخت و در دولت با او کار کرده بود و به او اعتماد کامل داشت به همین مناسبت در جریان دادگاه بدوی -مخصوصا در آن مقطع که به سرهنگ بزرگمهر که وکیل تسخیری بود اعتماد کامل نداشت- با او و همچنین سرهنگ آزمین -وکیل دیگر سرتیپ ریاحی- به مشورت می پرداخت و یا در اوقات استراحت با آنان شوخی می کرد یا سر بر روی شانه آن ها می گذاشت.

سرهنگ شاهقلی هم در فرصت دفاع از موکلش -سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش- مبنای دفاعیات را بر قانونی بودن اقدامات دولت دکتر مصدق قرار داده بود و به حدی که سرتیپ آزموده به او ایراد می گرفت که به جای موکلش مشغول دفاع از دکتر مصدق – متهم دیگر دادگاه نظامی- است.

سرهنگ شاهقلی پس از پایان دادگاه نظامی و به علت همین دفاعیاتش فورا به دستور شاه بازنشسته و از خدمت نظامی برکنار شد.

روایت سرهنگ بزرگمهر از سر گذاشتن دکتر مصدق بر شانه سرهنگ شاهقلی و سرهنگ آزمین

سرهنگ جلیل بزرگمهر خود درباره رفتار دکتر مصدق با سرهنگ آزمین و سرهنگ شاهقلی وکلای سرتیپ ریاحی در دادگاه نظامی می نویسد: «در تنفس ها گاهی [دکتر مصدق] سرش را روی شانه سرهنگ دوم آزمین یکی از وکلای سرتیپ ریاحی می گذاشت. چشم می بست و حالت خواب به خود می گرفت. گاهی سرش را روی شانه سرهنگ شاهقلی وکیل دیگر سرتیپ ریاحی می گذاشت. دکتر مصدق با سرهنگ شاهقلی به اعتبار این که در کمیسیون های اصلاح قوانین دادرسی و کیفر ارتش شرکت و دخالت داشت، انس و الفتی میان این دو وجود داشت. آهسته جملاتی رد و بدل می کردند و تبسم بر لبانشان؛ با من چنین نمی کرد. در دادگاه بدوی مرا وکیل دادگاه می دانست [سرهنگ بزرگمهر وکیل تسخیری دکتر مصدق بود] و قیافه رضایت و تشکر ابراز نمی کرد، تظاهر هم نمی نمود. در دادگاه تجدید نظر که وکیل انتخابی و طبیعی بودم، رسمیت رابطه وکیل و موکل را برای حفظ ظاهر رعایت می نمود.»

مصدق و سرهنگ آزمین
خروج از نسخه موبایل