روایت تکان دهنده یک وکیل دادگستری از دادگاه قسامه

وکلاپرس- وکیل سید مهدی رضوی فرد در یادداشتی تامل برانگیز روایت یکی از جلسات دادگاهش را در ارتباط با قسامه و شهادت ۵۰ نفر از بستگان برای اثبات قاتل بودن یک شخص را روایت کرده است.

وکیل سید مهدی رضوی فرد (عضو کانون وکلای دادگستری قم) در این یادداشت که در حساب توییتری خویش منتشر کرده است، به روایت جلسه اجرای قسامه پرداخته و این تأسیس قدیمی فهی و حقوقی را را یکی از عجایب قانون توصیف کرده است.

بیشتر بخوانید:

مشروح این روایت را در ادامه بخوانید:

بعد از جلسات قسامه حال غریبی دارم. امروز شدیدتر شد و میخواهم گوشه‌ای از دادگاه امروز را برایتان بنویسم.حتما میدانید قسامه چیست؟ وقتی دلیلی بر ارتکاب قتل از سوی متهم نیست،بنا بر قرائن از شاکی میخواهند ۵۰ نفر از بستگان را حاضر کند تا بر قاتل‌بودن متهم قسم بخورند.قبلا در نقدش نوشته‌ام

و شاید زمانی رساله‌ای پیرامونش نوشتم.اما بدانید اگر پیر شدم قسامه در آن تاثیر بسیاری داشته امروز سی‌واندی نفر که بعضا نه تنها متهم که مقتول را هم نمیشناختند، قسم خوردند که به علم رسیده‌ایم متهم فلانی را کشته اولین سوگند این بود: من حرفهای پسرعمویم را قبول دارم، پس این متهم قاتل است!

بیشترینشان میگفتند با توجه به مطالبی که وکیل اولیای‌دم گفته،به علم رسیدیم که متهم قاتل است.یعنی اطلاعات‌شان از شب قبل دادگاه در دفتر وکیل بود. بعضی‌شان هم هیچ اطلاعی نداشتند.به یکی‌شان گفتم:از کجا به علم رسیدی؟گفت: من صدتا کارگر دارم.نگاه میکنم به صورتشون میفهمم چندساعت کار کردند!

دامادشان آمد،از او پرسیدم چگونه به علم رسیدی که فلانی قاتل است؟مطمئنی که قسم میخوری؟ممکن است با قسمت این آدم را اعدام کنند. گفت: شما خبر داری تو خانواده ما دو ساله گریه و شیونه؟! گفتم:تسلیت میگویم،اما اینکه شما داغ دیده‌اید دلیل نمیشود این فرد قاتل باشد. قسم خورد و رفت.

آن یکی آمد گفت من نمیدانم ولی از وقتی متهم در نمایشگاه مقتول کار میکرد،ازش میترسیدم! بعد از۴ساعت هنوز۵۰نفر تکمیل نشده بود و آدم نداشتند.دادگاه تنفس داد تا باقی جلسه بعد نماز برگزار شود. زنگ زدند چند نفر دیگر آمدند که جلسه توجیهی برایشان نگذاشته بودند و حتی اسم مقتول را نمیدانستند

سه برادر بدنساز آمدند و میگفتند ما برادر باجناق برادر مقتولیم.با کتهایی باز و بدنهایی خالکوبی شده.قسم خوردند ما به علم و یقین رسیده‌ایم که این..،(بعد مکث کردند و نگاه کردند به برادر مقتول که اسم متهم را بگوید)،قاتل است ۲/۳نفر آمدند که وقتی دادگاه از ایشان پرسید از بستگان مقتولید؟

گفتند:نه. قاضی به یکیشان گفت:تو کی مقتول میشی؟ گفت:همسایه‌ایم. برادر مقتول از عقب داد زد: نه حاج‌آقا خودش نمیدونه، فامیله. عصبانی شدم گفتم خودش نمیداند،تو میدانی؟ برادر مقتول گفت: ایشون برادرشوهرخواهر مادرمه. باور کنید بخش زیادی از جلسه به محاسبه روابط خویشاوندی قسم‌خورندگان گذشت.

یعنی آنقدر پیچیده بود که اصلا نمیفهمیدم طرف فامیل محسوب میشود یا نه.از دروغ و راستش بگذریم. قاضی به طرف نگاه کرد.گفت راست میگه؟طرف در تردید مانده بود.گفت نه، هم‌دهاتی هستیم.خلاصه از برادر مقتول اصرار،از طرف سکوتِ مایل به انکار قاضی آخر رو کرد به مادر مقتول گفت: حاج‌خانم این کیته؟

مادر مقتول که ترکی غلیظ‌لهجه بود و ظاهرا حرفها را دقیق متوجه نمیشد،بعد از مکث گفت: این پسر خواهرمه! قضات خنده‌شان گرفت. گفتم:آقا آخرتت را به دنیای دیگری نفروش. سرش را انداخت پایین و رفت. باور کنید اینها طنز نیست. از عجایب قانون ماست. موکلم که تا این لحظه به بی‌گناهی‌اش یقین دارم..

مکررا عمیق در فکر میرفت و چند دقیقه یکبار با حیرت عجیبی سرش را بالا میآورد و به من نگاه میکرد و میگفت: جدی جدی دارند قسم میخورند؟! دکتر اینها کین راحت دست رو قرآن میگذارن.به دستهای بریده ابوالفضل من اصلا روحمم خبر نداره. همه جلسه و تلخی‌اش یک طرف،این حیرت گاه‌گاه موکل یک طرف.

و من در تمام طول جلسه به دو چیز می‌اندیشیدم: نخست تقوا‌ و جوانمردی.اینکه فارغ از مباحث مذهبی،تقوا یا همان وجدان چه امر عمیقی است. جوانمرد و آزاده‌بودن ارتباطی به دین ندارد. تقوا یعنی دامن برچیدن از خارهای احتمالی بیابان. و دوم به این می‌اندیشیدم که با این مردم،در پی کدام جامعه‌ی… توسعه‌یافته‌ایم؟ مردمی که فکرنکرده سوگند میخورند تا یکی دیگر را اعدام کنند.بدون هیچ شناخت و اطلاعی.

اگر جزییات پرونده را بدانید حیرتتان چندبرابر می‌شود. حتی اگر بخواهم خوش‌بینانه سخن بگویم تا این حد تحت تاثیر گروه‌بودن چه ارتباطی به خرد خودبنیاد انسان مدرن دارد؟ ما کجاییم؟!

خروج از نسخه موبایل