وکلاپرس– محسن برهانی حقوقدان و وکیل دادگستری در گفتوگو با روزنامه اعتماد ضمن تشریح شرایط و روند اخراج گسترده اساتید در آغاز دولت سیزدهم معتقد است: مهم است چه کسی رئیسجمهور و چه کسی وزیر علوم باشد.
به گزارش وکلاپرس، روزنامه اعتماد با اشاره به ماجرای مناظره پزشکیان در صدا و سیما و ترک مناظره توسط محمد فاضلی، به بهانه اخراج استادان دانشگاهی و محدود سازی دانشجویان، با دکتر برهانی گفت و گو کرده است.
مشروح گزارش روزنامه اعتماد به شرح زیر است:
بگذارید حرفش را بزند
«بگذارید حرفش را بزند.» این کلید واژهای است که بلافاصله پس از ماجرای صدا و سیما علیه پزشکیان و محمد فاضلی در فضای مجازی ترند شد و دست به دست چرخید. زمانی که کارشناس نزدیک به جبهه پایداری و سعید جلیلی در میزگرد فرهنگی پزشکیان، برنامه را به صحنه شخصی تخریب فاضلی بدل کرد، پزشکیان از کارشناس و مجری برنامه خواست بگذارید حرفش را بزند. بلافاصله پس از این برنامه، کاربران فضای مجازی با بازنشر تصاویر سید محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی، حسن روحانی، عادل فردوسیپور، علی دایی، محسن برهانی، ترانه علیدوستی و…ذیل هشتگ بگذار حرفش را بزند، نسبت به تحرک گروههای رادیکال و تندرو واکنش نشان دادند.
اما در بطن هتک حرمت محمد فاضلی توسط شهاب اسفندیاری موضوع اخراج استادان دانشگاهی و محدود سازی دانشجویان، واکنش افکار عمومی را در پی داشت. اسفندیاری در مواجهه با فاضلی و پزشکیان ادعا کرد که استادان زیادی در دولت سیزدهم اخراج نشدهاند و آن دسته از استادانی هم که اخراج شدهاند به دلیل رفتارهای غیرقانونی خودشان بوده است.
اما «اعتماد» به مصوبهای دست پیدا کرده که نشان میدهد، رئیس دولت سیزدهم یک ماه پس از نشستن بر کرسی ریاستجمهوری، (۲۸/۷/۱۴۰۰) مصوبهای را در شورای عالی انقلاب فرهنگی امضا کرده که در آن زمینه اخراج و تسویه گسترده استادان دانشگاهی اصلاحطلب، منتقد و حتی متفاوت فراهم شده است.
در جریان اصلاح و تکمیل بند ۶ ماده ۵ آییننامه تشکیل هیات عالی جذب اعضای هیات علمی دانشگاههای مراکز آموزش عالی کشور، هیاتهای جذب مسئول احراز صلاحیتهای وضعیتهای مختلف استادان دانشگاهی معرفی شده و در صورتی که استادان دانشگاهی از سوی این هیاتها واجد صلاحیت شناخته نشوند، رد صلاحیت (و اخراج) خواهند شد.
این مصوبه نشان میدهد برخلاف اظهارات شهابالدین اسفندیاری و جریانات رادیکال راست، رویکرد تسویه در دانشگاهها در دولت سیزدهم با وسعت بسیار زیادی اجرایی شده است.
«اعتماد» برای بررسی ابعاد گوناگون این موضوع سراغ محسن برهانی، استاد اخراجی و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران رفته تا درباره ابعاد و زوایای گوناگون اخراج استادان طی ۳ سال گذشته بحث و تبادل نظر کند. برهانی با اشاره به اینکه دولت سیزدهم تلاش کرد تا به جای لفظ اخراج از واژههای جایگزینی مانند قطع همکاری با استادان استفاده کند، وضعیت حاکم بر دانشگاهها و دانشجویان را تاسفآور ارزیابی میکند. برهانی در پاسخ به این پرسش که آیا مهم است چه فرد یا جریانی سکان هدایت کشور را به دست داشته باشد، میگوید: «در اوج التهابات ۱۴۰۱، وزیر علوم و وزیر بهداشت دولت سیزدهم، به صورت غیر قانونی، آییننامه انضباطی دانشجویان را که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود به واسطه یک شیوهنامه دور زدند. بر اساس آن، تخلفات دانشجویان افزایش پیدا کرد و مجازاتها هم سنگینتر شد. بنابراین مهم است چه کسی رئیسجمهور و چه کسی وزیر علوم باشد.»
بیشتر بخوانید:
- یادداشت دکتر نجفی توانا درباره چالش انتخابات همزمان ریاست جمهوری و شوراها
- توصیهها رئیس قوه قضاییه به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری
مشروح گفت و گو با دکتر برهانی را در ادامه مشاهده می کنید:
موضوع اخراج اساتید دانشگاهی این روزها در فضای انتخاباتی کشور منشأ چالشهای بسیاری بوده است. اخیرا یکی از کارشناسان صداوسیما در مواجهه با محمد فاضلی اعلام کرد که تنها چند نمونه معدود از اخراج استادان وجود دارد و نه بیشتر! شما ذیل استادانی هستید که در دولت سیزدهم اخراج شدید ضمن اینکه بسیاری از استادان اخراجی هم با شما در تماس بودند. میفرمایید که وضعیت استادان اخراجی در دولت سیزدهم چگونه بوده است؟
نباید باب نقد نسبت به نحوه مدیریت افراد و دولتها بسته شود. هرگاه باب نقد بسته شد، اصلاح و بالندگی متوقف میشود. به عنوان مثال در تاریخ فقه پس از مرحوم شیخ طوسی حدود ۲۰۰ سال، فقها جرأت نقد نظرات مرحوم شیخ طوسی را پیدا نکردند. این دوران به دوران فترت معروف شد. نهایتا بعد از ۲۰۰ سال با ظهور ابنادریس، نقد علمی مرحوم شیخ باب شد و آثار و برکات علمی بسیاری ایجاد شد. این مثال را از باب مسائل علمی گفتیم وگرنه مشخص است، دولت و افراد نقد شده اساسا در سطح شیخ طوسی نیستند. مسأله این است که اگر نقد حکمرانی و نقد مقطعی از حیات سیاسی جامعه متوقف شود، اشتباهات تکرار میشوند. اما در خصوص پرسش شما باید بگویم، دولت سیزدهم، نزدیک به ۳ سال، بر وزارت علوم و دانشگاهها مسلط بودند و سبک مدیریتی خاصی را مدنظر قرار دادند. شخصا معتقدم این دوران یکی از تاریکترین دورانهای آموزش عالی کشور است. هم فضای امنیتی بسیار شدیدی بر محیط دانشگاهها، غلبه پیدا کرد که در اثر آن هم امنیت شغلی اساتید و هم امنیت تحصیلی و روانی دانشجویان با مخاطرات شدیدی مواجه شد.
آیا این فضای امنیتی و بسته ناشی از رخدادهای اعتراضی سال ۱۴۰۱ و پس از فوت مهسا امینی بود؟ ممکن است مسئولان دولت سیزدهم اعلام کنند، کشور در آستانه التهاباتی قرار گرفته بود، بنابراین سیستم میبایست نسبت به رخدادها واکنش نشان داده و دانشگاهها و سایر بخشها را محدود سازد؟
به هیچوجه؛ تقابل دولت و وزارت علوم در این دوره به هیچوجه ناشی از التهابات و اعتراضات سال ۱۴۰۱ نبود. تسویه اساتید و به گرو گرفتن شغل اساتید جهت کنترل دانشگاهها به ماهها قبل از این رخدادها باز میگردد. یک ماه پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم (یعنی در مهرماه ۱۴۰۰) نشست شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رئیسجمهور تشکیل شد و مصوبهای را ابلاغ کرد. بر اساس این مصوبه، حتی برای اساتیدی که در تمام مراحل تبدیل وضع از«پیمانی» به«رسمی-آزمایشی» و از «رسمی- آزمایشی» به «رسمی-قطعی»، بودند، هیأت جذب دانشگاه دارای این حق میشود که رابطه شغلی استاد با دانشگاه را قطع کند. تا پیش از این مصوبه اگر استادی به مرحله «رسمی-آزمایشی» میرسید، به راحتی امکان قطع رابطه استخدامی ایشان وجود نداشت، اما با مصوبه جدید دولت سیزدهم، بخش زیادی از اساتید که پیش از این مصوبه، امنیت شغلی داشتند و قطع رابطه آنها به راحتی امکانپذیر نبود، با این مصوبه دستشان زیر سنگ دانشگاهها رفت و حتی اساتید با تجربه و کارآمد ممکن بود پس از سالها حضور و تدریس از شغل استادی کنار گذاشته شوند.
این فرایند چه فضایی را در دانشگاه ایجاد کرد؟
حتما شما باید استاد باشید تا متوجه شوید که وقتی در صورت بیان هر اظهارنظری در رابطه با رشته خود، هر آن شخصی گزارش ناقص و تقطیع شدهای از کلاس درس شما به نهادهای خاص در دانشگاهها منعکس کند و امنیت شغلی شما را به مخاطره بیفکند چه وضعی به وجود میآید. بسیاری از اساتید در ایران این خطر را با گوشت و استخوان خود حس کردهاند. در ادامه تذکرات امنیتی، تهدیدها و… و احضار اساتید به گزینش دانشگاهها، حراستها و.. رایج شد. بسیاری از اساتید ناچار به خودسانسوری شدند و سر در گریبان سکوت فرو بردند. اجحاف بزرگ دیگری که در این ۳ سال نسبت به اساتید وارد شد، این بود که دیگر اساتید مدعو را دعوت نکردند. اساتید مدعوی که به نظر آنها در مسیر خواست تیم دولت سیزدهم نبودند، حذف شدند. اجحاف دوم این بود که در پرونده بسیاری از اساتید پیمانی، مهر قطع رابطه استخدامی زده شد. از لحاظ قانونی، اساتید پیمانی بیپناهترین بخش در دانشگاهها محسوب میشوند. ممکن است فرد سالها رابطه استخدامی داشته باشد اما چون هر سال این رابطه باید تمدید شود، رابطه استخدامی فرد به راحتی با دانشگاه قطع میشود. دولت سیزدهم در خصوص این استادان مظلوم اقدام دیگری هم صورت داد و آن اینکه پروسه تبدیل وضع اساتید پیمانی به رسمی-آزمایشی هم دچار اخلال و پرونده آنها متوقف شد. پس در خصوص اساتید مدعو، عدم دعوت، درباره اساتید پیمانی، قطع رابطه یا جلوگیری از تبدیل وضعیت و برای استادان رسمی-آزمایشی در دولت سیزدهم امکان قطع رابطه کامل به روسای دانشگاه داده شد. اینجا هم استادان در میان زمین و آسمان رها شدند. برخی استادان پس از ۱۰ سال و ۲۰ سال با وضعیت قطع رابطه مواجه شده و اخراج شدند. در واقع شمشیر دموکلس را بر سر دانشگاهها و استادان و دانشجویان نگه داشتهاند.
برخی روسای دانشگاهی اما سفت و سخت میگویند، استادی را اخراج نکردهاند؟
اخراج به معنای اخص کلمه یعنی عضو رسمی- آزمایشی یا رسمی- قطعی را در هیأتهای رسیدگی به تخلفات برده و آنها را اخراج کنند. یا با عضو رسمی-آزمایشی در زمان تبدیل وضع، قطع رابطه کنند. اما روسای دانشگاهها به مردم و رسانهها نمیگویند قطع رابطه با استادی که سالها تدریس داشته ولو در قالب پیمانی هم باشد نوعی اخراج استادان دانشگاهی است. در این دولت اما برای اینکه آمارهای اخراج استادان دانشگاهی را روی کاغذ کم کنند، اخراج را تنها در معنای اخص خود مطرح کرده و میگویند: «اخراجی استادی در این دولت ثبت نشده است.» بعد یک نفر میآید در میزگرد فرهنگی نامزدها به دروغ در چشم مردم، استادان دانشگاه و محمد فاضلی نگاه میکند و میگوید، اخراج استادان قابل توجه نبوده است! برادر من شما باید آمارهایی را اعلام کنید و بگویید با چند عضو پیمانی قطع رابطه کردهاید. چند عضو پیمانی را بین زمین و آسمان نگه داشتهاید و صدقهوار ۱ سال قراردادهای آنها را تمدید میکنید. این آمارها هستند که واقعیتها را نمایان میکنند. با این نگاه، مردم ببینند چه بر سر اساتید این مملکت آوردهاند. چرا؟ برای اینکه استادان به جوان مملکت نگویند، واقعیت چیست و حکمرانی خوب چگونه است.
اشاره کردید که بخشی از این گزارشها علیه استادان حتی واقعی هم نبوده و مغرضانه و مبتنی بر حسادت بوده است. درست متوجه شدم؟
بله، در این میان، حراستها و گزینشها برای گواهی صلاحیت عمومی با معیارهای ذهنی و گزارشهای مغرضانه نقش اصلی را بازی کردهاند. خدا میداند چه گزارشهای مغرضانهای آمد و چه حقوق از استادان تضییع شد. بله از قبل از انقلاب تا امروز نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه، اظهارنظرها و خردهفرمایشهایی درباره استادان دانشگاه داشتند. اما نکته مهم این است که در بسیاری از موارد، روسای دانشگاهها در رژیم سابق در برابر نیروهای امنیتی مقاومت میکردند. نمونه واضحش گزارشهایس است که ساواک علیه مرحوم آقای مرتضی مطهری میداد و از رئیس دانشگاه تهران میخواست مرتضی مطهری را اخراج کند! اما روسای دانشگاه در زمان رژیم پهلوی با این درخواستها مقاومت میکردند و اجازه نمیدادند. متاسفانه این حریت و استقلال رأی، امروز در بیان مدیران دانگشاهی ایران بسیار کمرنگتر شده است. روسا یا نگران میز و صندلیشان هستند یا با نیروهای امنیتی بیرون از دانشگاه کاملا همدلند!
با این توضیحات آیا مهم است چه کسی رئیسجمهور ایران باشد؟ اینکه چه کسی رئیسجمهور ایران باشد بر دانشگاههای کشور اثرگذار است؟
اظهرُ مِن الشمس است. رئیسجمهور بدون ترید بر وضعیت دانشگاهها و اساتید تاثیر مستقیم دارد. ما با گوشت و پوستمان این واقعیت را درک کردهایم. اینکه چه کسانی در وزارت علوم جزو هیأت جذب باشند، چه کسانی در گزینشها باشند و…مهم و متفاوت است. اینکه نگاه دانشگاه به کمیتههای انضباطی چگونه است، مهم است. لازم است درباره امنیت روانی و تحصیلی دانشجویان هم بحث شود. حتما برای شما و دانشجویان گرامی تعجبآور است که در اوج التهابات ۱۴۰۱، وزیر علوم و وزیر بهداشت دولت سیزدهم، به صورت غیر قانونی، آییننامه انضباطی دانشجویان را که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود به واسطه یک شیوهنامه دور زدند. در واقع شیوهنامهای را در اوایل آذر۱۴۰۱ به امضای وزرای علوم و بهداشت تصویب کردند. بر اساس آن، تخلفات دانشجویان افزایش پیدا کرد و مجازاتها هم سنگینتر شد. حقوق دانشجویان محدود شد و دست دانشگاهها و اختیار دانشگاهها در برخورد با دانشجویان افزایش پیدا کرد. ببینید چقدر متفاوت است کدام گفتمان و چه فردی رئیسجمهور باشد؟ با این شیوه نامه تعلیقها، اخراجها، محرومیتها، تبعیدها و دهها مشکل دیگر برای جوانان کشور و بچههای مردم ایجاد کردند. به صورت گسترده اقدام به بر هم زدن امنیت روانی و تحصیلی دانشجویان کردند. من نمیدانم رئیس دولت سیزدهم آیا از این اقدامات و فشارها علیه استادان، دانشجویان و دانشگاهیان خبر داشتند یا نه؟ اما میشود به ایشان انتقاد کرد که به بد کسانی به حوزه دانشگاه اعتماد کرد و با عینک بد کسانی اتمسفر دانشگاهها را دید. این روند باعث شد جو امنیتی سنگین بر دانشگاههای کشور حاکم شود. با وضعیتی مواجهیم که دانشجویان برای حقوق اولیه خود هم نمیتوانند تجمع داشته باشند و اعتراضی کنند. در حالی که در شیوهنامه قبلی تجمع و اعتراض حق دانشجو بود. امروز بر اساس شیوهنامه جدید در صورت تجمع، برچسب اخلال در دانشگاه به دانشجو چسبیده میشود. شرمآور اینجاست که در شیوهنامه جدید میگوید اگر دانشجویان گروه مجازی ایجاد کنند و در آن بیش از ۱۰۰ نفر عضویت یابند باید مجوز از دانشگاه بگیرند، در غیر این صورت از یک ترم تعلیق تا اخراج دایم و ۵ سال محرومیت از ورود به دانشگاه در انتظار دانشجویان است. این شیوه کنترلگری را کجای عالم در خصوص دانشجویانشان اعمال میکنند که دولت سیزدهم در خصوص دانشجویان فهیم ایران اعمال کرده است.
آیا میتوانید به صورت مصداقی به نمونههای دیگری از این فشارها اشاره کنید؟
مثلاگروهی از اساتید فلان بیانیه را در حفظ حقوق دانشجویان امضا کردند. نه دعوت به درگیری، نه دعوت به براندازی و نه دعوت به خشونت کردند. تنها گفتند دانشجویان حق اعتراض دارند، دانشگاه حقوق دانشجویان را رعایت کند و…خدا میداند چه بلایی سر این اساتید آوردند، چه پروندههایی ساختند، چه قراردادهایی را قطع کردند و چه فشارهایی آوردند. به نظر میرسد مدیران ارشد وزارت علوم و وزارت بهداشت، اساتید را فقط ناظر به امور فنی و مهندسی میخواهند. اگر استادی چه در علوم انسانی یا در علوم فنی و… بخواهد در خصوص مسائل کشور اظهارنظر کند، حسابش با کرامالکاتبین است. هیچ جامعهای بدون آزادی اندیشه و آزادی بیان در مراکز آکادمیک خود، روی صلاح و فلاح را نخواهد دید. آقایان باید اولا، ذهنیت خود را تغییر داده و باور کنند در فضای آزادی و آزاداندیشی است که باید اصلاح جامعه محقق شود، در غیر این صورت اگر جمع کمسوادی در گوشهای بنشینند و در خصوص مقدرات دانشگاهها تصمیمگیری کنند با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست. من هم که در دوره استادی خودم، ۳ دوره مختلف ریاستجمهوری را تجربه کردهام، قاطعانه معتقدم نسبت به دانشگاه و دانشجویان حتما فرق میکند که چه کسی رئیسجمهور ایران باشد. والسلام…
منبع: روزنامه اعتماد