آقای جوادی حصار، به عنوان یکی از روزنامهنگاران باسابقه خراسان، مختصری راجع به تاریخچه پیدایش نشریه توس بفرمایید.
در ابتدا از ماهنامه وکلا تشکر میکنم که به سراغ نشریه به محاق رفته توس آمده است. اگرچه معتقدم این نشریه چراغی بود در کویر تاریکی و منارهایدر برهوت سیاست و اندیشه ورزی خراسان آن روزها.
توس در فضای اعتراضی متولد شد. اوایل دهه هفتاد ارادهای در خراسان غالب بود که با رسانه و اهل رسانه سر سازگاری نداشت؛ به همین دلیل روزنامه خراسان آن زمان را به چالش کشید. مدیر مسئول آن روزنامه به قم منتقل و هیأت تحریریه از جمله بنده که سردبیر روزنامه خراسان بودم پراکنده شدند.
در پی این اتفاق به دنبال نشریه «توس» رفتم و از سال ۷۱ شروع به انتشار آن بهصورت هفتهنامه کردیم. در سال ۷۲ اداره کل مطبوعات داخلی وقت به ما اعلام کرد که چون مجوز شما مجوز روزنامه دریافت کردهاید، میبایست در عرض ۱۵ روز «توس» را تبدیل به روزنامه کنید.
بهدلیل مشکلات جدی در چاپ، از تیرماه همان سال با یک برگ ۵۰×۷۰ پشتورو شروع کردیم به انتشار روزنامه! در ادامه این روند اولین برخورد قضایی با نشریه بر اساس یک گزارش از منبعی نامعلوم شکل گرفت و من را به دادگاه فراخواندند. بنده به قاضی گفتم که باید شکایتی که از بنده شده است دارای شاکی باشد وگرنه محاکمه قانونی نیست و یکی از اعضای هیأتمنصفه گفت ما خودمان از دست شما شاکی میشویم!
آیا در آن پرونده وکیل داشتید؟
خیر. یکی از نکات جالب در مشهدِ آن زمان این بود که هیچ وکیلی حاضر نشد وکالت بنده را بر عهده بگیرد. لابد خوف داشتند که برایشان حاشیهساز شود.
کمی از روند دادگاههایی که برای توس برگزار شد برایمان بگویید.
در یکی از این پروندهها قاضی حکم ناعادلانهای علیه بنده داد و بنده از قاضی شکایت کردم که منجر به محکومیت این قاضی شد. بعدها که ایشان میخواست وکیل شود قوه قضائیه مانع شده و گفته بود باید رضایت شاکی خصوصی (بنده) را بگیرد. او پس از مراجعه به بنده گفت رضایت مکتوبی به من بده تا من بتوانم کارهای اخذ پروانه وکالتم را بکنم. من هم گفتم زمانی این کار را میکنم که شما کتباً بگویی برای چه با من چنین کردی! او هم دستخط محضری (که سند آن موجود است) داد که من در آن زمان تحت فشار برخی مقامات سیاسی چنین کردم و از این بابت پشیمانم. در این مدت فشارهای سیاسی زیادی به بنده وارد شد اما در سال ۷۵ این فشارها علیه من و نشریهام بسیار بیشتر و غیرقابل تصور شده بود.
چه فشارهایی؟
روزهای زیادی گروه انصار حزب الله جلوی دفتر ما اجتماع میکردند و نماز جماعت میخواندند. در یکی از شمارههای توس تیتری به نقل از یک عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد زدیم، تحت این عنوان که «دانشگاه از حوزه اسلامیتر است». انصار حزب الله دوباره جلو روزنامه اجتماع کردند و مخاطراتی شکل گرفت. با شکایت این گروه، نیروی انتظامی بنده را بازداشت کرد. تا شب در بازداشت بودم و سپس آزاد شدم.
دادگاهی در رابطه با این تیتری که زده بودید برگزار شد؟
پس از کش و قوسهایی بالاخره دادگاه بنده بهصورت علنی در سالن اجتماعات دادگستری مشهد برگزار شد. جمعیت زیادی هم در این دادگاه علنی شرکت کردند.
واقعاً علنی برگزار شد یا فقط عده خاصی اجازه حضور داشتند؟
خیر؛ هرکس دوست داشت میتوانست بیاید. در این پرونده به قاضی راجع به عدم رغبت وکلا برای قبول وکالت خود گفتم. حوزه علمیه مشهد نیز در این پرونده یکی از شکات بود که درخواست محاکمه بنده به سبب درج مطالب غیرواقعی، اظهارنظر مغرضانه پیرامون حوزه علمیه، تشویش اذهان عومی و ایجاد تقابل بین دو نهاد حوزه و دانشگاه را داشت.
قاضی شعبه ۱۱ عمومی در این مرحله بنده را محکوم کردند به ۳۰۰هزارتومان جزای نقدی و ده سال محرومیت از فعالیت مطبوعاتی و حق دریافت امتیاز نشریات. من در آنجا به عدم رعایت تشریفات قانونی دادگاه اعتراض کردم؛ زیرا هیأت منصفه به حد نصاب نرسیده بود و دادگاه رسمیت نداشت. اعتراضمان را وارد دانستند و پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفت. البته نظر بنده این بود که دوباره دادگاه بدوی باید تشکیل شود اما پذیرفته نشد و همان دادگاه تجدیدنظر به پرونده ما رسیدگی مجدد کرد. این دادگاه نیز علنی و در سالن اجتماعات دادگستری برگزار شد. خاطرم هست که قاضی دادگاه که روحانی باوقاری هم بود، در ابتدای جلسه و هنگام خواندن اتهامات گفت: «آقای جوادی این که شما گفتهاید دانشگاه از حوزه اسلامیتر است کأنه سر بنده را ببُرید و بگذارید کنار». در همین لحظه شخصی از میان جمعیت بلند شد و گفت: آقای قاضی به علت آن که قبل از شنیدن دفاعیات متهم حکم دادید، شما دیگر کفایت رسیدگی ندارید. قاضی گفت: «بنده سرم را برداشتم و سر جایش گذاشتم. اعتراض شما نیز وارد است». پس از خنده حضار و مزاحی که قاضی کرد دادگاه ادامه یافت که نهایتاً در این پرونده تبرئه شدم.
چرا روزنامه توس از تهران سر درآورد و پس از چندی هم توقیف شد؟
داستان از این قرار بود که ما سال ۷۷ تقاضا کردیم روزنامه توس به صورت کشوری منتشر شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم قبول کرد و مجوز ما صادر شد. من به تهران رفتم تا کارهای اداری مربوط به توس و انتشار سراسریاش را انجام بدهم. همزمان با این اتفاق، روزنامه «جامعه» هم دچار بحران شده و با دستگاه قضایی به مشکل برخورده بود. از آنجایی که انتشار روزنامه در سطح کشوری نیاز به امکانات داشت یکی از مدیران وقت اداره کل مطبوعات داخلی که با من هم سابقه دوستی داشت، مؤسسه «جامعه روز» را برای همکاری معرفی کرد؛ زیرا این مجموعه یک بنگاه انتشاراتی بود و قابلیت این را داشت که چندین روزنامه را پشتیبانی کند. ما هم قبول کردیم و بعد از ظهر همان روز به دفتر جامعه روز و به دیدار آقای «شمسالواعظین» رفتیم. در آنجا به توافق رسیدیم که روزنامه توس در صورتی مدرن با مدیرمسئولی بنده و سردبیری «ابراهیم نبوی» شروع به کار کند و ترکیب تحریریه نیز با نظر بنده تشکیل شود. در آن زمان قراردادی تنظیم کردیم که الان روبروی شما است. به علت درگیریهای روزنامه «جامعه» با دادگاه کار ما عقب افتاد و من به مشهد برگشتم. سرانجام وقتی خواستیم کارمان را شروع کنیم دادگاه روزنامه «جامعه» را لغو امتیاز کرد. همانشب آقای جلاییپور، مدیر مسئول این روزنامه، از طریق یکی از رسانهها اعلام کرد که ما از شنبه توس را بهجای جامعه منتشر خواهیم نمود.
یعنی با شما هماهنگ نشده بود؟
من خیلی تعجب کردم و رفتم تهران. به دوستان اعتراض کردم که ما چنین قراری با شما نداشتیم. اما دوستان گفتند که شرایط الان بحرانی است شما مقداری همراهی کن. سرانجام علیرغم میل باطنی بنده اولین شماره به شکلی که دیدهاید منتشر و بعد از سه یا چهار شماره نیز توقیف شد.
این بار علت توقیف چه بود؟
آقای مرتضوی دستور توقیف را داده بود، به اتهام اینکه در روزنامه گفته شده بود «توس در خدمت جامعه»؛ او مدعی بود که من با این کار (یعنی انتشار توس به جای جامعه) حکم دستگاه قضایی را بلا اثر کردهام. بهدلیل اینکه همه اعضای روزنامه جامعه را در این نشریه به کار گرفتهایم. من گفتم وقتی یک کارخانه تعطیل میشود تمام کارگرانش را دور میریزند؟ طبیعی است که در جایی دیگر مشغول به کار شوند. نهایتاً گفت بگذار با یک جریمه نقدی کار خاتمه پیدا کند و شما هم دوباره روزنامهتان را منتشر کنید. ما هم قبول کردیم. بلافاصله در تیتر یک خبر ساعت ۱۴ در صدا و سیما این مطلب گفته شد و حتی گفتند که ما در دادگاه حضور یافته و ابراز ندامت و پشیمانی کردهایم. من هم همان شب نامهای به «سعید مرتضوی» نوشتم که هر کلمهای که من در باب ابراز ندامت و پشیمانی گفتهام یا نوشتهام را به صدا و سیما بده و در تلویزیون علنیاش کن!
پس روزنامه توس دوباره شروع به کار کرد؟
بله؛ روزنامه دوباره شروع به انتشار کرد. اما دوستان عزیز و شریف ما به قراردادی که پیشتر راجع به آن توضیح دادم عمل نکردند. طبق مفاد آن قرارداد این دوستان پیمانکار بنده بودند که باید مطابق نظر بنده یا نماینده قانونی من(که بنده آقای «عمادالدین باقی» را معرفی کرده بودم) روزنامه را منتشر میکردند. حتی انتشار همان شماره اول بدون هماهنگی با من بود که ما را دچار مصیبت و بلا کرد.
چند شماره روزنامه به صورت کشوری منتشر شد؟
۴۴ شماره منتشر و سرانجام لغو امتیاز شد.
دلیل لغو امتیاز چه بود؟
خودمان هم نفهمیدیم چه شد. صبح در مسیر رفتن به دفتر روزنامه متوجه شدم «توس» روی پیشخوان روزنامهفروشیها نیست. به دفتر روزنامه زنگ زدم دیدم منشی با صدایی لرزان صحبت میکند. گفتم چرا روزنامه منتشر نشده؟ داشت توضیح میداد که آقایی گوشی را گرفت و گفت جناب جوادی حصار خودتان هستید؟ گفتم بله بفرمایید چه اتفاقی افتاده ؟ گفت تشریف بیاورید توضیح میدهم. فعلاً به حکم دادستانی تهران انتشار توس متوقف است. در مسیر به شمس[الواعظین] و به مدیر کل مطبوعات داخلی زنگ زدم. شمس در محل دفتر فنی همراه با یکی دوتا مأمور بود. من که به دفتر روزنامه رسیدم حکم بازداشت خودم و آقایان جلاییپور، شمسالواعظین ، نبوی و سازگارا را به بنده ابلاغ کردند. از آنجا من و آقای «شمس الواعظین» را بازداشت و روانه دادگاه انقلاب تهران کردند. آقای «جلاییپور» نیز زودتر از ما بازداشت شده بود.
تا چه زمانی در بازداشت بودید؟
تقریبا ۳۵ روز در بازداشت بودیم. در هنگامی که بازداشت بودیم چند مرتبه موارد مختلفی را در قالب اتهام به ما تفهیم و سپس با قرار وثیقه آزادمان کردند.
دادگاهتان چه زمانی تشکیل شد؟
مدت زیادی گذشت. به نظرم بعد از یک سال فقط یک جلسه دادگاه تشکیل شد. نهایتاً ۱۰ سال پس از این وقایع (یعنی سال ۸۸) ما را دوباره به دادگاه خواندند و در این زمان حکمی را به ما ابلاغ کردند.
چه حکمی به شما دادند؟
فکر میکنم حدود ۳۰۰ هزارتومان جریمه نقدی.
اگر به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محاکمه شدید پس چرا چنین مجازات خفیفی را دادگاه صادر کرد؟
خیر. بنده از همه آن اتهامات تبرئه شدم. در واقع قصد اصلی برخورد با روزنامه بود که حاصل شد. روزنامه در ابتدا توقیف شد و چند ماه بعد نیز لغو امتیاز گردید.
نفرمودید دلیل لغو امتیاز چه بود؟
انتشار مصاحبهای با رئیسجمهور وقت فرانسه (در هنگام حضور امام خمینی در نوفل لوشاتو) که در آن ادعاهایی شده بود… این مصاحبه را هیأت نظارت بر مطبوعات اهانت به مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی، دانست و ضمن لغو امتیاز نشریه توس، پرونده ما را به دادگاه کیفری ارجاع نمود که مجازاتش را خدمتتان عرض کردم. جالب اینجا است روزی که نشریه را توقیف کردند دلیل توقیف نشریه را اقدام علیه امنیت ملی معرفی کردند اما در حکم لغو امتیاز صحبت از این نبود و صرفاً به سبب اهانت به امام خمینی لغو امتیاز شدیم.
جالبتر اینکه در همین راستا از دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی نامهای به وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال گردید و در آن ضمن انتقاد از رأی هیأت مطبوعات به دو نکته مهم اشاره شد؛ اولاً اینکه چنین مصاحبهای را نمیبایست به عنوان اهانت به امام خمینی تلقی کرده و سبب برخورد قانونی با نشریه توس قرار داد؛ زیرا چنین فشارهایی را با نام امام خمینی بر مطبوعات وارد کردن هزینه کردن از آبروی امام و ظلم به ایشان است. ثانیاً مسئول دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی در این نامه بیان کرد بلافاصله پس از انتشار مصاحبه مذکور(۲۳ شهریور ۱۳۷۷) از سوی این دفتر با نشریه توس تماس گرفتیم و خواهان توضیحات مکفی در رد ادعاهای رئیس جمهور وقت فرانسه شدیم که با استقبال مسئولین نشریه مواجه و قرار شد که این توضیحات دو روز بعد (۲۵ شهریور ۱۳۷۷) منتشر گردد که متأسفانه فردای آن روز نشریه توقیف شده بود.
وضعیت آزادی مطبوعات در آن دوره را نسبت به امروز چگونه ارزیابی میکنید؟
بعضی موارد در آن زمان بهتر بود، مثلاً دادگاه نشریه توس با همت قوه قضائیه به صورت علنی برگزار شد. اما در یک دورههایی وضعیت آزادی بیان خیلی بد شده بود. مثلاً در دوره آقای احمدی نژاد از شورای عالی امنیت ملی بیانیه صادر میشد که چطور بنویسید و چطور ننویسید.
البته امروزه اهالی مطبوعات هم خودشان «شاقول» شدهاند و فهمیدهاند چه بنویسند و چه ننویسند. همچنین امروزه شکلهای گفتن و نوشتن هم متنوعتر شده و در داخل مجبور شدهایم با توجه به فضای بینالمللی، خودمان را با برخی از مفاهیم مثل آزادی بیان منطبق کنیم
سید سبحان هوشیار امامی