وکلاپرس- جنایت خیابان گاندی ۲۵ سال پیش توسط دو نوجوان ۱۶ ساله به نام های شاهرخ و سمیه در خانه ویلایی خیابان گاندی کوچه ۲۳ رخ داد.
به گزارش وکلاپرس، اخبار منتشر شده درمورد پرونده عاشقانه-جنایی شاهرخ و سمیه که از آن به عنوان جنایت خیابان گاندی یاد می شود، در طول ۲۵ سال گذشته به طرق گوناگونی نقل شده است.
پایگاه خبری وکلاپرس درصدد بررسی ابعاد حقوقی برخی پرونده های پر حاشیه جنایی ایران در سه دهه اخیر برآمده و به همین منظور شرح دقیق ماجرا را از قاضی این پرونده جویا شده است.
نگاهی به جزئیات جنایت خیابان گاندی
در این واقعه شاهرخ و سمیه، برادر ۸ ساله و خواهر ۱۳ ساله سمیه را به نام های محمدرضا و سپیده در طبقه دوم منزل پدری سمیه از طریق خفه کردن با دست، تزریق آمپول هوا (بنا بر ادعای شاهرخ و سمیه که از سوی پزشکی قانونی تأیید نشد) و در نهایت خفه کردن در وان حمام به قتل رساندند. اگرچه آن دو قصد قتل مادر سمیه را نیز داشتند اما وی موفق به فرار شد. در برخی اخبار منتشر شده، از تصمیم آن دو برای خودکشی پس از قتل اعضای خانواده نیز یاد شده است.
شب پیش از حادثه شاهرخ تا صبح در اتاق سمیه حضور داشت. نقشه قتل در صبح همان روز توسط سمیه طراحی شد. شاهرخ که تصمیم سمیه را جدی نمی دانست، به طور لفظی با آن موافقت کرد. صبح روز حادثه، سمیه و شاهرخ به تعلیم رانندگی رفتند و پیش از بازگشت به خانه، سمیه دو جفت دستکش از داروخانه خرید و سپس برای خوردن ناهار به خانه بازگشتند.
بعد از ظهر مادر سمیه به همراه دختر کوچک خانواده (سِوین) از خانه خارج شدند. در این هنگام سمیه با شاهرخ که در طبقه دوم ساختمان حضور داشت، سپیده (خواهر سمیه) را صدا زد. وقتی سپیده به طبقه دوم آمد، شاهرخ دستش را به دور گردن او انداخت و در نتیجه فشار گردن، سپیده بی حال شد. بر اساس ادعای شاهرخ پس از این اقدام، سمیه به سپیده آمپول هوا تزریق کرد. سپس پیکر نیمه جان سپیده را به حمام یرده و سمیه گردن وی را در وان حمام قرار داده و درنهایت پس از اطمینان از مرگ وی، جسد سپیده را محکم به کف حمام کوبیده بود..
گفتنی است در همین مدت محمدرضا (برادر سمیه) برای بازی با سپیده به طبقه دوم آمد اما سمیه وی را به طبقه پایین فرستاد. تا اینکه او مجددا به طبقه بالا آمد و شاهرخ محمدرضا را بغل کرد و گردنش را فشار داد. براساس ادعای شاهرخ، سمیه به او آمپول هوا زد و پس از آن پیکر نیمه جان وی را نیز به حمام بردند و داخل وان حمام قرار دادند تا اینکه برادرش جان داد.
نکته: هر چند در اعترافات آنان ابتدا سپیده به قتل رسیده بود اما گاهی درخصوص مقتول اول و دوم تناقض وجود داشت.
تلاش ناموفق برای قتل مادر سمیه
پس از کشتن بچه ها، شاهرخ و سمیه منتظر بازگشت مادر می شوند. بعد از بازگشت مادر، سمیه از او خواست که به طبقه دوم برود. سمیه در تاریکی مادرش را صدا کرد و با حالتی عجیب به او گفت که از وی متنفر است. در همین هنگام شاهرخ گردن مادر سمیه را گرفت و با چاقو دو ضربه به او وارد کرد. سپس هر دو شروع به کتک زدن مادر کردند. مادر با التماس از آن ها خواست که او را نکشند و قسم یاد کرد که به کسی چیزی نگوید. هنگامی که سمیه به دنبال سوین در طبقه پایین رفت شاهرخ پریشان و مضطرب چاقو را به دست مادر سمیه داد و به او گفت که بچه ها را کشته اند. درنهایت مادر موفق به فرار شد و از همسایه ها کمک خواست.
براساس ادعای پدر سمیه، همسرش با حضور پلیس و ضابطین قضایی در ابتدا به خاطر قسمی که یاد کرده بود، ادعا کرد دزد از خانه آنها سرقت کرده و فرزندانشان را کشته است. البته مادر سمیه مدعی شده بود که این کار را به خاطر ترس از کشته شدن شاهرخ و سمیه توسط اقوام و همسایه ها کرده بود.
در نهایت با حضور پلیس و طی بازجویی های صورت گرفته، به گفته سرتیپ ابوالفتحی، فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران، واقعیت در کمتر از ۱۰ ساعت افشا شد و سمیه و شاهرخ بازداشت شدند.
بیشتر بخوانید:
انگیزه شاهرخ و سمیه از قتل دو کودک و شروع به قتل نفر سوم
دلایلی چون افسردگی و روان پریشی سمیه، بی توجهی های پدر به وی، مخالفت پدر با ازدواج او و شاهرخ و تصمیم سمیه برای انتقام از خانواده انگیزه اصلی آن دو برای ارتکاب این جنایت عنوان شد.
شاهرخ و سمیه طی بازجویی های صورت گرفته اعتراف کردند که تحت تأثیر موسیقی هوی متال و یک فیلم خارجی (قاتلین بالفطره) قرار گرفته بودند. البته این موضوع در مصاحبه آن دو با کارشناسان مرکز آموزش و پژوهش زندان ها توسط سمیه تکذیب شد.
در بازجویی های صورت گرفته و همچنین در جریان محاکمه، سمیه گفته بود: ما میخواستیم ازدواج کنیم اما پدر و مادرم اجازه نمی دادند. برای همین نقشه کشتن آنها را کشیدم. شاهرخ نیز با تایید حرف های سمیه گفته بود که قبل از وقوع ماجرا تصمیم سمیه را در این مورد جدی نمی گرفتم. چون میدانستم حرف هایش ناشی از حالات زودگذر عصبی است.
دفاع وکیل سمیه از وی با عنوان بیماری روانی
کافیه نظیری، وکیل سمیه، در دفاع از موکلش با اشاره به وضعیت روانی او گفته بود: موکل من طبق مدارک پزشکی یک بیمار روانی است که ماه ها تحت معالجه بود. خانواده اش او را در تهران چندین بار برای معالجه بیماری روانی نزد روانپزشکان بردهاند و حتی این بیماری چنان جدی و نگران کننده شده بود که می خواستند او را برای معالجه به اروپا بفرستند. او به خاطر بیماری اش دست به این کار زده است اما متأسفانه پزشکی قانونی بیماری روانی او را در حد جنون در نظر نگرفته است.
پدر شاهرخ نیز با اشاره به آشنایی پسرش با سمیه در پارک ملت و دیدارهای آن دو گفته بود که اجازه دادم گاهی سمیه به خانه ما بیاید و در حضور ما با هم حرف بزنند تا این که پسرم اصرار کرد که می خواهد با سمیه ازدواج کند. وقتی اصرار او را دیدم به پدر سمیه زنگ زدم و دخترش را خواستگاری کردم اما او تهدیدم کرد که در دادسرا شکایت می کند. پدر سمیه نیز با تایید صحبت های پدر شاهرخ گفته بود که من خواستم موضوع را بررسی کنم. استخاره کردم بد آمد. به او گفتم که اصلا به دادسرا برویم و ببینیم نظر آنها درباره این ازدواج چیست؟
حمیدرضا گودرزی، بازپرس دادگاه سمیه و شاهرخ در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار وکلاپرس به تشریح پرونده جنایت خیابان گاندی پرداخت و گفت: ابتدا تصور بر سرقت مسلحانه و قتل همزمان با آن از سوی مرتکبین سرقت وجود داشت اما پس از حضور در صحنه و بررسی ابعاد جنایت موضوع سرقت مسلحانه منتفی شد. متوجه شدیم که مادر خانواده از طرح این موضوع که دخترش در جنایت دخالت داشت اجتناب می کرد تا این که طی تحقیقات و پرسش های طولانی از سمیه، او بخشی از حقایق را مطرح کرد و تکمیل فرآیند قانونی جرم و کشف حقایق آغاز شد.
واکنش افکار عمومی
پرونده جنایت خیابان گاندی به دلایلی چون سن پایین قاتلان، مسائل خانوادگی و شیوه ارتکاب جرم با واکنش افکار عمومی مواجه شد.
گویا همان زمان ویدیویی از بازجویی سمیه و شاهرخ از طرف روابط عمومی دادگستری تهران برای خبرنگاران پخش شده بود؛ در این فیلم هیچ گونه احساس پشیمانی در سمیه دیده نمی شد. مادر سمیه با وجود از دست دادن دو فرزندش نتوانست احساسات مادرانه خود را نادیده بگیرد و در این فیلم سمیه را در آغوش گرفته بود و موهایش را نوازش می کرد.
جالب آن که سمیه امیدوار به وساطت مادر برای بخشیده شدن از طرف پدر بود تا عشق خود و شاهرخ را به سرانجام برساند، به طوری که رو به قاضی گفت: «آقای قاضی، من و شاهرخ می تونیم با هم ازدواج کنیم! اگر بابام سند بذاره، من میتونم از بازداشتگاه به خونه برم».
این عشق در همان برهه آنقدر برای شاهرخ و سمیه جدی شده بود که از یک سو سمیه در روز بازجویی، با انگشتری در انگشت حلقه در دادگاه حاضر شد تا تعهد و وفاداری خود را به شاهرخ و حاضران نشان دهد و از سوی دیگر، شاهرخ نیز در بازجویی گفته بود: «هر وقت نمی تونستم سمیه رو ببینم، سرم رو به دیوار می کوبیدم.»
تلاش های نافرجام سمیه پیش از ارتکاب جنایت خیابان گاندی
اگرچه پدر سمیه اعلام کرده بود که از رفت و آمد شاهرخ به خانه اش خبر نداشت اما این اتفاق مکررا افتاده بود و خانواده در جریان حضور او در خانه بود.
گویا سمیه پیش تر نیز برای از بین بردن خانواده خود اقداماتی انجام داده بود؛ او قبل از اقدام به قتل یک بار شیر گاز را بر روی خانواده باز کرده بود تا در حالت خواب باعث فوت همه اعضای خانواده شود که خوشبختانه مادرش در نیمه های شب مطلع شد و شیر گاز را بست و خانواده را نجات داده بود. یک مرتبه دیگر نیز سمیه تعدادی مارمولک را در غذای خانواده ریخت تا آن ها را بکشد اما باز هم مادرش مطلع شد و خانواده را نجات داد.
مادر با وجود آن که یک بار از فرار شاهرخ و سمیه به اصفهان مطلع شد، این مسئله را از پدر پنهان کرد و البته برای جلوگیری از تکرار مجدد چنین اتفاقی اقدامی نکرد.
نکته جالب توجه آن که پدر شاهرخ هیچ گاه برای بخشش پسرش از جانب پدر سمیه، با وی تماسی نگرفت و حتی در جلسه دادگاه نیز حاضر نشد! او معتقد بود هرچه بخواهد می شود و لازم نیست من به این در آن در بزنم.
سرنوشت پرونده عشقی-جنایی خیابان گاندی
اگرچه دادگاه در ۱۷ بهمن همان سال هر دو را به قصاص محکوم کرد اما با اعلام گذشت پدر و مادر سمیه (به عنوان اولیای دم) شاهرخ به ۱۰ سال و سمیه به ۱۲ سال زندان محکوم شد.
لازم به ذکر است از یک سو سمیه می گفت زندگی را بدون شاهرخ نمی خواهد و هر دو باید با هم بمیرند یا بمانند و از سوی دیگر، شاهرخ هم می خواست لااقل دو ساعت قبل از اعدام، سمیه را عقد کند تا زن شرعی اش شود، اما آنها بعد از تحمل حبس و آزادی از زندان هیچ گاه با هم ازدواج نکردند. طبق شنیدهها سمیه دو بار ازدواج کرده و جدا شده و شاهرخ هم برای همیشه از ایران رفته است.
منابع: فرارو، اعتمادآنلاین
تهیه و تنظیم: فرناز محمدیان