بن بست سانسور و فرهنگ دستوری

وکلاپرس- کامبیز نوروزی با اشاره به ممنوعیت اکران فیلم کیک محبوب من نوشت: چیرگی فرهنگ عمومی بر فرهنگ دستوری در جهان اینترنتی به حدی رسیده است که قوانین و مقررات فرهنگی را در عمل از اعتبار انداخته است.

به گزارش وکلاپرس، کامبیز نوروزی حقوقدان و روزنامه نگار در یادداشتی با اشاره به ممنوعیت اکران فیلم کیک محبوب من، تفاوت‌های بین فرهنگ عمومی و فرهنگ دستوری را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.

بیشتر بخوانید:

فیلم کیک­ محبوب من را دیدم. به خوب و بد این فیلم کاری ندارم. موضوع چیز دیگری است. این فیلم در ایران اجازۀ نمایش ندارد. یعنی وزارت ارشاد صلاح ندانسته که این فیلم را مردم ببینند و به آن پروانۀ نمایش نداده است.

وقتی دیدن فیلم یا خواندن رمانی را در برنامه دارم قبل از دیدن یا خواندن، سراغ هیچ نقدی نمی‌روم تا با نگاه خود بتوانم با آن اثر مواجه شوم. با کیک محبوب من نیز همین برخورد را داشتم. بعد از دیدن فیلم سراغ نقدها رفتم. چه آنها که جایی منتشر شده‌اند، چه گفتگو با آدم‌ها.

اینجا بود که دانستم تعداد نقدها و تعداد آدم‌هایی که این فیلم را دیده‌اند چقدر زیاد است. یعنی در حالی که نظام سانسور اراده به دیده نشدن فیلم داشته، اما فیلم، که به تازگی در محیط اینترنت آمده است، در حد نسبتاً وسیعی دیده شده است و به نظر می‌رسد تیراژ آن رو به افزایش است.

اهمیت این نکته این است که این فیلمِ تولید شده در ایران، بیش از بقیۀ آثار سینماییِ توقیف شده از اغلب معیارهای متعدد مورد نظر وزارت ارشاد عبور و از آنها تخطی کرده است.

در واقع تقاضای مشروع مصرف فرهنگی جامعه به سهولت و سادگی ارادۀ نظام فرهنگ رسمی را پس می‌زند و آن را بی‌اعتبار کرده و از اثر می‌اندازد. وزارت ارشاد اصلاً دوست ندارد مردم فلان فیلم را ببینند، ولی می‌بینند.

این وضعیت در کتاب و موسیقی و نظام گردش اطلاعات نیز حاکم است. چنین امکانی برای جامعه در ۲۵ سال اخیر با توسعۀ اینترنت به سهولت فراهم شده است و روز به روز هم بیشتر می‌شود.

در ایران همیشه فرهنگ عمومی از فرهنگ رسمی دستوری حاکمان قوی‌تر بوده و بر آن چیره شده است. مثلا پس از اسلام و در دوران کشورگشایی‌های اعراب، ایران تنها کشور مفتوحه‌ای است که زبانش عربی نشد. یا بعد از حملۀ مغول ایرانیان چنان آداب و رسوم و معتقدات خود را حفظ کردند که آخرین ایلخان مغول، اولجایتو مسلمان شد و نام سلطان محمد خدابنده بر خود نهاد.

اما حالا توسعۀ اینترنت قدرت فرهنگ عمومی را در برابر فرهنگ دستوری حاکمان بسیار بسیار بیشتر کرده است. خصوصاً وجود تفاوت‌های فراوان بین فرهنگ عمومی و فرهنگ دستوری ناخودآگاه به مردم انگیزه‌های بیشتری برای استفاده از این قدرت در برابر فرهنگ دستوری می‌دهد.

چیرگی فرهنگ عمومی بر فرهنگ دستوری در جهان اینترنتی به حدی رسیده است که قوانین و مقررات فرهنگی را در عمل از اعتبار انداخته است. مقررات و قوانین فرهنگی در حوزۀ مهمترین کالاهای فرهنگی مانند فیلم و کتاب و موسیقی و رسانه از نظر حقوقی معتبراند ولی فقط روی کاغذ زنده‌اند و حیات چندانی بیرون از کاغذ ندارند. مانند مرگ مغزی که فرد از نظر پزشکی زنده است ولی از نظر قابلیت‌ها و توانائی‌های معمولی یک انسان زنده، نه.

نظام حقوق فرهنگی و سیاست فرهنگی کشور در خوش‌بینانه‌ترین برآورد، نتوانسته است از ۴۰ سال پیش جلوتر بیاید. دورانی که فیلم را فقط در سینما می‌شد دید؛ هر نشریه و هرکتاب فقط وقتی قابل دریافت و خواندن بود که روی کاغذ چاپ می‌شد و به دکه‌ها یا کتابفروشی‌ها می‌رفت. ضبط موسیقی به دشواری در استودیو انجام می‌شد و فقط روی صفحۀ گرامافون یا نوار کاست می‌شد آن را شنید و … . انجام همۀ این مراحل بدون دریافت انواع مجوزها از دولت ناممکن بود.

امروزه اینترنت همه این فرآیند پیچیده و دشوار حکومتی را از کار انداخته‌ است. تولید و نمایش فیلم‌ها، گردش اطلاعات، تولید و انتشار فیلم و کتاب و موسیقی و رسانه و کلا هر عملی برای تولید و مصرف هر کالای فرهنگی و دسترسی به آنها بیش از حد تصور ساده و غیرقابل مهار است.

در چنین شرایطی اصرار دستگاه‌های حکمرانی بر حفظ نظام حقوق فرهنگی مبتنی بر سانسور و سیاست فرهنگی مبتنی بر دستور جز این نتیجه‌ای ندارد که مستمراً از فرهنگ عمومی زنده و موجود در جامعه بیشتر و بیشتر عقب بی‌افتد و در برابر آن ضعیف‌تر شود؛ توان اثرگذاری بر فرهنگ عمومی را از دست بدهد؛ تعارضات فرهنگی و ارزشی را توسعه و تعمیق بخشد؛ منازعات فرهنگی و ارزشی را بیشتر کند؛ و نهایتأ ً چنان شکست سختی در برابر فرهنگ عمومی و زندۀ جامعه بپذیرد که کمتر اثری از معیارها و ارزش‌های مورد قبول فرهنگ دستوری ساخت قدرت در جامعه باقی بماند.

خروج از نسخه موبایل